اختلال افسردگی اساسی (Major depression disorder) و روش های درمان آن

اختلال افسردگی اساسی یکی از شایعترین انواع اختلالات افسردگی می باشد . در آخرین طبقه بندی اختلالات روان شناختی که توسط انجمن روان پزشکی آمریکا ارایه شده است و اصطلاحا DSM-V نامیده می شود این اختلال شامل 9 ویژگی می باشد . حداقل وجود یکی از دو علامت حالت خلق افسرده و یا عدم رضایت از انجام فعالیتهای روزمره از علایم اساسی اختلال افسردگی اساسی می باشند. همچینن برای تشخیص این اختلال لازم است حداقل 5 علامت از 7علامت زیر وجود داشته باشد:

-تغییرات در اشتها به غذا :این علامت به صورت کاهش و یا افزایش میل به غذا ظاهر می شود مهمترین نشانه ی این حالت آن است که در طول یک ماه تغییر بیشتر از 5 درصد به صورت افزایش و یا کاهش میزان وزن بدن در حالیکه شخص از رژیم غدایی استفاده نمی کند مشاهده گردد.

-اختلالات خواب : علایم مربوط به اختلالات خواب به یکی از دو صورت بیخوابی و پرخوابی ظاهر می شوند. در حالت بیخوابی شخص در بخواب رفتن مشکل دارد و یا جریان خواب وی به صورت مداوم قطع و وصل می شود. . همچینن اختلالات خواب امکان دارد به صورت حالت پرخوابی باشد و این حالت با خواب زیاد در هنگام شب همراه است و در در طول روز نیز حالت خواب آلودگی زیادی از سوی شخص تجربه می شود . در نتیجه ی  حالت بیخوابی یا پرخوابی کاهش شدیدی در کارکرد های مختلف ارتباطی ، شغلی و تحصیلی شخص ایجاد می شود . حالت بیخوابی و پرخوابی به علایم نباتی افسردگی مشهور هستند.

-بیقراری روانی- حرکتی:  حالت بیقراری روانی- حرکتی با عدم راحتی و فعالیتهای حرکتی زیاد مشخص می شود و در این حالت شخص احساس می کند که نمی تواند حالت درونی خود را کنترل نماید. اشخاص افسرده ای که این حالت را تجربه نموده اند بیان می دارند که این حالت مانند آن است که درون آنها آتش گرفته و نمی توانند از احساس های هیجانی و یا ناراحتیهای خود فرار نمایند. در این زمینه باید توجه نمود که حالت بیقراری روانی- حرکتی زمانی به عنوان یکی از علایم ابتلا به اختلال افسردگی اساسی  مورد توجه قرار می گیرد که حالت بیقراری روانی- حرکتی توسط مصرف داروها و یا مصرف مواد مخدرایجاد نشده باشد.

-از دست دادن انرژی و احساس خستگی: زمانی که شخص گزارش می دهد که انرژی ندارد و احساس خستگی زیاد می کند امکان دارد در این جالت نتواند تکالیف اساسی زندگی خود را انجام دهد. برای اینکه این علامت به عنوان یکی از علایم ابتلا به اختلال افسردگی اساسی به حساب آید باید شخص احساس خستگی و یا از دست دادن انرژی را به صورت ثابت و در اکثر روزها برای بیشتر از حداقل دو هفته گزارش نماید.

-احساس بی ارزشی و یا گناه: یکی از نشانه های ابتلا به اختلال افسردگی اساسی وجود مکرر احساس گناه و احساس بی ارزشی شدید در موقعیتهای مختلف زندگی می باشد و در این جالت شخص اغلب افکار غیر منطقی که موجب احساس بی ارزشی و یا احساس گناه وی می شود را حتی زمانی که شواهد روشنی بر ضد آنها وجود دارد را حفظ می نماید.

-کاهش توانایی تمرکز و کاهش قدرت تصمیم گیری: یکی دیگر از علایم ابتلا به اختلال افسردگی اساسی کاهش توانایی تمرکز و کاهش قدرت تصمیم گیری می باشد و وجود این علامت می تواند مشکلات زیادی را در زندگی روزانه ی شخص ایجاد کند و بر روی توانایی حل مساله ی وی اثر منفی  بگذارد.

-افکار مکرر در مورد مرگ و اقدام به خودکشی : در زمانی که میزان شدت اختلال افسردگی اساسی از سطح متوسط بالاتر می باشد احتمال دارد که افکار مکرر در مورد مرگ و یا اقدام به خودکشی تجربه شود.

برای تشخیص ابتلا به اختلال افسردگی اساسی لازم است علایم فوق الذکر  به وسیله ی مصرف داروها ، مواد مخدر و یا ابتلا به سایراختلالات روانشناختی( مانند ابتلا به اختلال اسکیزوفرنیا) ایجاد نگردیده باشند. همچینن برای تشخیص ابتلا به اختلال افسردگی اساسی لازم است که علایم تشخیصی اختلال افسردگی اساسی برای حداقل دو هفته تداوم داشته باشند.

اختلال افسردگی اساسی از نظر شدت می تواند به سه نوع خفیف ، متوسط و یا شدید طبقه بندی شود.  زمانی میزان شدت این اختلال خفیف می باشد که میزان شدت علایم تشخیصی این اختلال در حد کمی باشد و این علایم آسیب زیادی را در کارکردهای مختلف شخص از جمله کارکردهای ارتباطی ، شغلی و تحصیلی ایجاد نکرده نباشد.

عوامل خطرزای ابتلا به اختلال افسردگی اساسی

عوامل خطرزای ابتلا به اختلال افسردگی اساسی شامل عوامل خطرزای محیطی و ژنتیکی می باشند. از جمله عوامل خطرزای محیطی که احتمال ابتلا به اختلال افسردگی اساسی را افزایش می دهند می توان به روبرو شدن با محرکهای استرس زا اشاره نمود. در این زمینه نتایج بسیار از پژوهش ها نشان می دهد که بیشتر مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی 6 ماه قبل از ابتلا به این اختلال محرک استرس زای مهمی را در زندگی خودشان تجربه نموده اند. همچینن در این زمینه معلوم شده است که تجربیات ناخوشایند دوران کودکی بخصوص روبرو شدن با محرکهای استرس زای شدید می تواند شخص را در دوران نوجوانی و یا بزرگسالی با خطر بالاتر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی روبرو نماید. عوامل ژنتیک نیز خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی را افزایش می دهند . در زمینه ی تعیین تاثیر میزان ارث پذیری ابتلا به اختلال افسردگی اساسی دو نوع روش پژوهشی وجود دارد. در نوع اول میزان درصد ابتلا به این اختلال در دو قلوهای همسان و غیر همسان مورد مقایسه قرار می گیرد . با توجه به این موضوع که دوقلوهای یکسان خصوصیات ژنتیک کاملا یکسانی را به ارث برده اند لذا قابل پیش بینی است اگر تاثیر ارث در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی وجود داشته باشد میزان تطابق ابتلا (ابتلای مشترک) در دو قلوهای یکسان بیشتر از این میزان در بین دوقلوهای غیریکسان باشد. نتایج پژوهشها وجود این موضوع را ثابت می کند و بنابراین می توان گفت که عامل ژنتیک به عنوان یکی از عوامل بالا برنده ی خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی مطرح است. روش دومی که به کمک آن تاثیر عامل ژنتیک در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی مورد بررسی قرار گرفته است مقایسه ی ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در بین والدین و کودکانی است که این کودکان در سنین اولیه رشدی از والدین زیستی خود جدا شده اند. نتایج این پژوهشها هم نشان داده است که میزان تطاق ابتلا ( ابتلای مشترک ) به اختلال افسردگی اساسی در این کودکان و والدین زیستی آنها بیشتر از این میزان با والدینی است که آنها را به فرزندی پذیرفته اند می باشد . یکی دیگر از عواملی که با عامل ژنتیک مرتبط است و امکان دارد درجه ی خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی را بالاتر ببرد حالتهای مزاجی (Temperament) است که اشخاص با این حالتها متولد شده اند می باشد. زمانی که در بین حالتهای مزاجی کودکانی که تازه متولد شده است حالت مزاجی عصبی بودن (Neuroticism) مشهود باشد می توان گفت که آنان در خطر بیشتری برای ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در دوره نوجوانی و یا بزرگسالی خواهند بود و این پیش بینی زمانی قوی تر می گردد که این کودکان با محرک های استرس زای شدید روبرو شوند.

اختلال افسردگی اساسی اختلالی دوره ای می باشد .بر اساس نظر انجمن روان پزشکی آمریکا دوره ی متوسط تجربه ی ابتلا به اختلال افسردگی اساسی امکان دارد از حدود سه ماه تا چندین سال طول باشد و درمان های مختلف اختلال افسردگی اساسی می توانند این دوره را کوتاه تر نمایند.

انواع دیگر اختلالات افسردگی

در آخرین طبقه بندی تشخیصی مربوط به اختلالات روانشناختی که از سوی انجمن روان پزشکی آمریکا ارایه شده است و به DSM-V مشهور می باشد انواع دیگری از اختلالات افسردگی به غیر از اختلال افسردگی اساسی معرفی شده اند و ازجمله ی مهمترین این نوع از اختلالات ،اختلال افسردگی مقاوم می باشد. این اختلال در طبقه بندیهای قبلی به نام اختلال دیس تایمی معروف بود. اختلال افسردگی مقاوم از جهت انواع علایمی که مبتلایان به این اختلال آن را تجربه می کنند شیبه به علایمی است که مبتلایان اختلال افسردگی اساسی آن را تجربه می نمایند و تنها تفاوتهای اندکی از نظر نوع علایم بین این دو اختلال وجود دارد. از جمله ی این تفاوتها آن است که در مبتلایان به اختلال افسردگی مقاوم علایم شناختی ، بین فردی و هیجانی شایعتر از علایم نباتی اختلال افسردگی ( مانند بیخوابی یا پرخوابی ، بی اشتهایی و پراشتهایی ) می باشد . همچینن در بین مبتلایان به اختلال افسردگی مقاوم علایمی مانند حالت بدبینی ، کناره جویی و ناامیدی بیشتر از علایم مبتلایانی است که مبتلا به اختلال افسردگی اساسی هستند می باشد.

 درمانهای اختلال افسردگی اساسی

برای درمان اختلال افسردگی اساسی از روش های درمان دارویی و روان درمانی استفاده می گردد. در درمان دارویی اختلال افسردگی اساسی از داروهای مختلف ضد افسردگی استفاده می شود. از جمله ی این داروها می توان به داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و داروهای ضد افسردگی بازدارنده های اختصاصی بازجذب سروتونین یا داروهای SSRI اشاره نمود. اگرچه میزان اثربخشی انواع مختلف داروهای ضد افسردگی مشابه است ( حدود 65 الی 70 درصد) اما به خاطر آنکه داروهای ضدافسردگی SSRI میزان عوارض کمتری دارند لذا روان پزشکان ترجیح می دهند که در مواقع درمان اختلال افسردگی اساسی از این نوع داروها در مقایسه با سایر داروهای ضدافسردگی به میزان بیشتری استفاده نمایند. از سوی دیگر برای درمان اختلال افسردگی اساسی به خصوص زمانی که میزان شدت علایم این اختلال در سطح خفیف تا متوسط قرار دارد از انواع روان درمانیها نیز استفاده می شود و در بیشتر اوقات روان درمانگران اختلال افسردگی اساسی ترجیح می دهند برای درمان اختلال افسردگی اساسی از ترکیب دارو درمانی و روان درمانی استفاده نمایند. امروزه از انواع مختلف روان درمانی ( روان درمانی تحلیلی ، روان درمانی شناختی- رفتاری ) برای درمان اختلال افسردگی اساسی استفاده می شود. زمانی که از روان درمانی شناختی- رفتاری برای درمان اختلال افسردگی اساسی استفاده می شود مجموعه هایی از تکنیکهای محتلف رفتاری و شناختی به بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی آموزش داده می شود تا آنان با استفاده از بکار بردن آنها بتوانند با علایم اختلال افسردگی اساسی مقابله نمایند.

منابع

Black. & etal.(2014).DSM –V. Guidebook. New York: American psychiatric publishing

                                    Gotlib.I.(2009).Handbook of depression. New York: Guilford press

Schwartz.T & Petersen.T.(2009). Depression treatment strategies and management. New York: Informa health care publishe

نوشته شده توسط دکتر حسین لطفی نیا ( متخصص روانشناسی بالینی)

استفاده از مطالب این مقاله به شرط ذکر نام نویسنده و آدرس سایت بلامانع است

آدرس دفتر روانشناسی و مشاوره دکتر حسین لطفی نیا: تبریز، خیابان 17 شهریور حدفاصل خیابانهای طالقانی و ارتش ، ساختمان سینا ، طبقه ی هفتم

تلفن: 04135559866

نظرات