درمان فراشناختی و مقایسه ی آن با درمان شناختی – رفتاری
اگرچه درمان شناختی – رفتاری درمانی نسبتا جدید است و از پیدایش آن تنها بیشتر از چهل سال می گذرد اما این نوع درمان در طول این سالها گسترش بسیاری یافته است. این درمان ابتدا توسط روانپزشکی به نام آرئون بک بر روی بیماران مبتلا به افسردگی بکار رفت . بک این درمان را به عنوان جایگزینی برای درمان روانکاوی در مورد درمان بیماران مبتلا به اختلال افسردگی پیشنهاد نمود. از آن زمان به بعد درمان شناختی – رفتاری گسترش زیادی یافته است و امروزه از این نوع درمان علاوه برای درمان افسردگی برای درمان بسیاری از اختلالات روانشناختی مانند اختلال اضطراب منتشر ، اختلال استرس بعد از سانحه ، اختلال وسواسی- اجباری و اختلال پانیک نیز استفاده می شود. درمان شناختی – رفتاری درمانی کوتاه مدت و ساختار یافته است و معمولا جلسات درمانی آن به صورت هفتگی انجام می گیرد و تعداد جلسات بر اساس نوع بیماری امکان دارد از 8 جلسه تا 20 جلسه در نوسان باشد. بر طبق نتایج پژوهش های انجام گرفته کارآیی درمان شناختی -رفتاری در برخی از اختلالات روانشناختی که میزان شدت آنها خفیف تا متوسط است و درمان شناختی – رفتاری بر روی آنها قابل اجرا تشخیص داده شده است تقربیا حدود 65 الی 70 درصد یعنی همتراز با اثرات دارو درمانی می باشد.
وجود برخی از محدودیتها در اجرای درمان شناختی – رفتاری ( مانند عدم کارآمدی مناسب در درمان برخی از اختلالات مانند اختلالات شخصیتی و ریرش نسبتا ریاد مراجعان در درمان برخی از اختلالات) سبب شد که زمینه برای رشد برخی دیگر از روان درمانیها فراهم شود. این دسته از روان درمانیها که اصطلاحا رفتار درمانی موج سوم نامیده می شوند شامل درمان فراشناختی (MCT) ، درمان پذیرش مبتنی بر عمل (ACT) و رفتاردرمانی دیالیتک (DBT) است.
در این مقاله کوشش دارم که ویژگیهای درمان فراشناختی را توضیح دهم و به تفاوتهای این روش درمان با درمان شناختی – رفتاری اشاره نمایم.
درمان فراشناختی درمانی جدید است و از مطرح شدن آن بیشتر از 15 سال نمی گذارد . این درمان از درمانهایی هستند که اصطلاحا درمانهای موج سوم رفتار درمانی نامیده می شود. درمانهای موج سوم رفتار درمانی در مقابل درمانهای موج اول و دوم رفتار درمانی قرار گرفته است . موج اول رفتار درمانی شامل درمانهای رفتاری که توسط واتسون و پاولف پیشنهاد شده بود. در روش رفتار درمانی واتسون و پاولف اعتقاد بر آن است که با استفاده از برخی از روش های یادگیری مانند روش های یادگیری شرطی کلاسیک و شرطی کنشی می توان برخی از علایم اختلالات روانشناختی را تغییر داد. رفتار درمانگران به لزوم تغییر شناخت و یافتن راههایی برای مقابله با تعارضات دوران کودکی اعتقاد چندانی ندارند . امروزه از روش های رفتار درمانی برای درمان برخی از اختلالات روانشناختی بخصوص اختلالات اضطرابی و اختلالات روانشناختی و رفتاری کودکان و نوجوانان استفاده می شود. با معرفی درمان شناختی – رفتاری میزان استفاده ی روان درمانگران از روش رفتار درمانی کاهش یافت . درمان شناختی – رفتاری توسط روانپزشکی به نام ارئون بک برای درمان اختلال افسردگی معرفی گردید و بتدریج دامنه ی استفاده ی از آن در درمان سایر اختلالات روانشناختی گسترش یافت به صورتی که امروزه از این روش برای درمان اختلالات مختلف اضطرابی ( مانند اختلال اضطراب فراگیر ، اختلال استرس بعد از ضربه (PTSD) ) و اختلال وسواسی – اجباری نیز استفاده می گردد. در درمان شناختی – رفتاری اعتقاد بر آن است که یکی از علل ابتلا و تداوم اختلالات روانشناختی وجود خطاهای شناختی می باشد و برای مقابله با این خطاها استفاده از تکنیک های شناختی و رفتاری لازم می باشد. موج سوم درمانهای رفتاری شامل درمانهای جدیدی هستند که از پاره ا ی جهات با برخی از ویژگیهای شناخت درمانی و رفتار درمانی شباهتهایی دارند. فراشناخت درمانی ، روان درمانی مبتی بر تعهد و عمل و رفتاردرمانی دیالیتک از جمله درمانهایی هستند که در دسته ی درمانهای موج سوم رفتار درمانی قرار دارند.
در این مقاله کوشش شده است که ضمن بیان برخی از خصوصیات درمان فراشناختی ویژگی های این نوع درمان با درمان شناختی – رفتاری مقایسه گردد.
هر شخصی برخی از افکار خودکار منفی را در زندگی روزمره ی خود تجربه می نماید . این افکار ویژگیهایی مانند ناراحت کننده بودن ، تکراری بودن و عدم کارآمدی را دارند. با وجود آنکه تمام مردم برخی از افکار خودکار منفی را تجربه می نمایند اما تنها در برخی از اشخاص سطح اضطراب ، نگرانی و افسردگی به حدی می رسد که سبب تجربه ی درد و ناراحتی زیاد می گردد. ویلز و همکاران که درمان فراشناختی را معرفی نموده اند این سوال را مطرح می نمایند که چرا در برخی از اشخاصی که افکار خودکار منفی را تجربه می نمایند علایم اختلالات هیجانی (Emotional disorder ) ظاهر می شود ولی در برخی دیگر ظاهر نمی شود. ویلز و همکارانش پاسخ این سوال را در عاملی به نام فراشناختها (Metacognitive) می دانند. به نظر آنان فراشناختها مسئول کنترل ذهن هستند و امکان دارد بتوانند به صورت مناسبی ذهن را اداره نمایند و یا در این وظیفه شکست بخورند. همچینن از نظر ویلز و همکاران عامل مهم تعیین کننده ی نوع هیجانات و عامل موثر در کنترل هیجانات ، نحوه و چگونگی فکر نمودن ما می باشد. برای درک بهتری از مفهوم فرا شناخت ویلز و همکاران حالت فراشناخت را به اعضای یک گروه موسیقی و رهبر آن تشیبه می نمایند و اعتقاد دارند که فراشناخت ها در پشت سر افکار قرار دارند و هدف عمده ی آنها آن است که بتوانند ذهن را به صورت مطلوبی اداره نمایند.
در درمان فراشناختی فرض می شود فراشناختها عواملی هستند که فرایند آگاهی شخص را ارزیابی ، نظارت و کنترل می کنند.
درمانگران فراشناختی این اعتقاد را دارند که اکثر مردم حالت های هیجانی را به صورت موقت تجربه می نمایند و علت این موضوع را آن می دانند که مردم شیوه ها و راههای رهایی و مقابله ی مناسب با اندیشه هایی که در ذهن شان ساخته شده است را یاد گرفته اند .
در نظریه ی ویلز و همکاران که زیربنای درمان فراشناختی است فرض می شود مردم به به این علت مبتلا به اختلالات هیجانی ( مانند اختلالات افسردگی و یا اضطرابی) می شوند که که بخش فراشناخت ذهن آنها الگویی از پاسخ دادن در برابر تجربه های درونی دارد که وجود این الگو سبب نگهداری هیجانات منفی و قوی شدن اندیشه های منفی می گردد. ویلز و همکاران نام این الگو را سندرم شناختی- توجهی (Cognitive AttentionaL Syndrome) می گذارند. از نظر ویلز و همکاران علایم این سندرم شامل وجود نگرانی زیاد ، وجود نشخوار ذهنی ، متمرکز شدن زیاد بر روی یک موضوع ، رویکرد خود تنظیمی نامناسب و استفاده از زویکردهای مقابله ای (Coping) ناامید کننده است.
بطور کلی درمانگران فراشناختی حالت فراشناخت را عاملی می دانند که تعیین می کند شخص به چه چیزهایی توجه خواهد نمود . همچینن به نظر این درمانگران حالت فراشناخت تعیین می نماید که چه عواملی وارد سیستم هشیاری ما خواهد گذدید و از چه راهبردهایی برای تنظیم افکار و احساسات خود استفاده خواهیم نمود . مورد مهمی که درمان فراشناختی را از درمانهای قبلی شناخت درمانی (مانند درمان شناختی رفتاری و درمان عقلانی عاطفی ) جدا می کند تاکید درمان فراشناختی بر روی نقش سبک های تفکر در ابتلا به اختلالات روانشناختی است. به عبارت دیگر در درمان فراشناختی به نقش سبک های تفکر در ابتلا به اختلالات روانشناختی تاکید زیادی می شود در حالی که در درمان شناختی – رفتاری و یا درمان عقلانی – عاطفی در این زمینه بیشترین تاکید بر روی نقش تحریفات شناختی ( مانند وجود تفکر سیاه و سفید و یا برچسب زدن ) است. به نظر درمانگران فراشناختی مهمترین سبک تفکری که می تواند در ابتلا به اختلالات روانشناختی نقش بسیار مهمی داشته باشد سبک تفکری است که زیر سلطه ی سندرم شناختی- توجهی (Cognitive-Attetional Syndrome) قرار دارد .از مهمترین ویژگیهای اشخاصی که سبک تفکر آنها زیر سلطه ی این نوع سندرم قرار دارد داشتن افکار مکرر در فرم نگرانی و نشخوار ذهنی است . همچینن یکی دیگر از ویژگیهای ت این اشخاص قفل بر روی عامل تهدید می باشد.
در رویکرد درمانی شناختی- رفتاری فرض بر آن است که بوقوع پیوستن رویدادها عامل اصلی ظاهر شدن مشکلات روانشناختی نمی باشد بلکه در این مورد شیوه ای که اشخاص رویدادها را تفسیر می کنند به عنوان عامل اصلی مطرح می باشند. در فرایند درمان شناختی – رفتاری فرض می گردد معنایی که مردم به تجربیات خود می دهند عامل مهمی در شکل گیری هیجانات و انجام واکنش های آنها می باشد . در درمان شناختی -رفتاری تلاش می گردد تا با به زیر سوال بردن اعتبار افکار و نگرش های منفی شخص ، میزان اعتقاد شخص به آنها کاهش یابد .اما در درمان فراشناختی درمانگر با شیوه ه یا سبکی که مراجع فکر می کند سرو کار دارد و در این نوع درمان فرض می گردد که مراجع در پاسخ به افکار ، احساسات و اعتقادات منفی خود از سبک های تفکر غیرقابل انعطاف و نامناسب استفاده می کند. در درمان فراشناختی بر خلاف درمان شناختی – رفتاری که بر روی شناسایی و مقابله با تحریفات شناختی تاکید می گردد بر روی برداشتن سبک پردازش غیر مفید تاکید می گردد. بیان یک مثال می تواند تفاوت بین درمان شناختی -رفتاری و درمان فراشناختی را در ازتباط با موضوع فوق را روشن نماید.
زمانی که بیماری می گوید من آدم کاملا بی ارزشی هستم . درمانگری که روش درمان شناختی -رفتاری را انتخاب نموده است برای مقابله با این اعتقاد نادرست از بیمار این سوال را می پرسد که شواهد شما برای اعتقاد با این نظر چه می باشد اما درمانگر فراشناختی به جای پرسیدن سوال فوق از بیمار می پرسد که از چه جهتی حالت ارزشمندی خود را بررسی نموده است .
در رویکردهای درمان شناختی- رفتاری و درمان فراشناختی محتوای اعتقادات و افکار منفی تعیین کننده ی نوع اختلالاتی است که شخص آنها را تجربه خواهد نمود. برای مثال زمانی که محتوای اعتقادات و افکار منفی شخصی در مورد از دست دادن و احساس بی ارزشی و گناه باشد در وی علایم اختلال افسردگی ظاهر خواهد شد اما زمانی که محتوای اعتقادات و افکار منفی شخصی در مورد خطراتی باشد که وی را تهدید می نماید در او حالت اضطراب تجربه خواهد شد.
از نظر درمانگران فراشناختی اختلالات هیجانی (اختلالات افسردگی و اضطرابی ) زمانی ایجاد می شوند که شخص سبکی از حالت فراشناختی دارد که وی را به مدت طولانی درگیر پردازش و تفاسیر منفی در مورد رویدادهایی که با آنها روبرو ساخته است می نماید.
یکی از تفاوتهای درمان فراشناختی با درمان شناختی- رفتاری آن است که در درمان شناختی- رفتاری اعتقاد بر آن است که انواع اعتقادات و نگرش های منفی از شناخت های معمول(Ordinary cognitive ) سرچشمه می گیرند اما در درمان فراشناختی فرض می شود که اعتقادات و نگرش های منفی از تولیدات و یا ساخته های فراشناختی می باشد و آنها در اثر الگوهای توجه و تفکر خاص ایجاد شده اند .
نوشته شده توسط دکتر حسین لطفی نیا
استفاده از این مقاله به شرط نوشتن نام نویسنده و آدرس سایت بلامانع است
تاریخ:95/9/2
منابع
.Dobson.K(2009). Evidence based practice of cognitive behavioral therapy .Newyork: Guilford press
Wells.A(2000).Emotional disorder and meta cognition. Newyork: John wiley press
Wells.A.(2009).Metacognitive therapy . Newyork: Routledge .
آدرس دفتر روانشناسی دکتر حسین لطفی نیا ( متخصص روانشناسی بالینی ):تبریز ،خیابان ،17شهریور جدید ، بالاتر از تقاطع خیابان طالقانی ، برج سینا ، طبقه ی هفتم
تلفن :0413555986
نظرات