کاهش علایم اختلال افسردگی به کمک مداخله درمانی حل مساله
دکتر لطفی نیا
افسردگی یکی از مشکلات روانشناختی می باشد که میزان شیوع آن بسیار زیاد می باشد . در طبقه بندیهای مختلف اختلالات روانشناختی انواع فرعی اختلال افسردگی پیشنهاد شده است . چنانکه بر اساس آخرین طبقه بندی انجمن روانپزشکی آمریکا که اصطلاحا DSM-V نامیده می شود از شایعترین انواع فرعی اختلال افسردگی ، اختلال افسردگی اساسی(Major depression) و اختلال افسردگی مقاوم(persistent depression) می باشد.اختلال افسردگی علایم گوناگونی دارد از جمله مهمترین این علایم می توان به وجود حالت خلق افسرده و عدم رضایت از انجام فعالیتهای روزمره زندگی اشاره نمود . ازدیگر علایم اختلال افسردگی عدم توانایی برای تمرکز ، وجود مشکلات زیاد برای تصمیم گیری، بی اشتهایی و یا پراشتهایی ، بیخوابی و یا پرخوابی و کاهش انرژی است. همچینن علاوه بر وجود علایم مختلف که به بخشی از آنها در سطور فوق اشاره شد برای تشخیص اختلال افسردگی لازم است میزان شدت علایم باید به سطحی رسیده باشد که در میزان کارکردهای روزمره ی شخص در زمینه های مختلف از جمله زمینه های شغلی ، ارتباطی و تحصیلی کاهش معنا داری را ایجاد نموده باشد. اگرچه میزان شیوع اختلال افسردگی در مقایسه با سایر اختلالات روانشناختی زیاد است اما میزان شیوع حالت افسردگی درمقایسه با اختلال افسردگی بسیار بیشتر است .تفاوتهایی بین اختلال افسردگی و حالت افسردگی وجود دارد و از جمله تفاوتهای این دو می توان به میزان شدت کمتر و تعداد کم علایم درحالت افسردگی در مقایسه با اختلال افسردگی اشاره نمود. متخصصان علوم روانشناختی ترجیح می دهند که از روش های مختلف روان درمانی در درمان حالت افسردگی استفاده نمایند و از جمله یکی از این روش ها، روش روان درمانی حل مساله می باشد . با صعنتی شدن جوامع میزان اختلالات و مشکلات روانشناختی نیز افزایش یافته است . امروزه برای درمان اختلالات و مشکلات روانشناختی از روشهای درمانی دارویی و روان درمانی مختلفی استفاده می شود. هدف عمده از استفاده از روش های مختلف روان درمانی بوجود آوردن تغییراتی در زمینه های هیجانی ، شناختی و رفتاری اشخاصی است که علایم روانشناختی مختلفی را تجربه می نمایند.تفاوت مهمی که انواع روان درمانی ها با یکدیگر دارند در مورد میزان تاکیدی است که به الزام تغییر در هریک از عوامل شناختی ، هیجانی و رفتاری که تاثیر گذار در ایجاد علایم اختلالات روانشناختی هستند می نمایند . برای نمونه روان درمان های شناختی – رفتاری به لزوم تغییرات شناختی اهمیت زیادتری می دهد اما روان درمان های روان تحلیلی بر لزوم تغییرات هیجانی تاکیذ زیادتری می نمایند. یکی از انواع روان درمانیهایی که در سالیان اخیر بر لزوم استفاده از آن در کاهش علایم اختلالات روانشناختی تاکید زیادی شده است روش درمان حل مساله می باشد . این نوع مداخله ی درمانی می تواند به صورت نوعی تکنیک رفتاری و شناختی در جریان اجرای روان درمانی شناختی – رفتاری و یا عنوان نوعی مداخله ی درمانی مستقل برای روان درمانی برخی از اختلالات روانشناختی بخصوص درمان اختلال افسردگی و یا حالت افسردگی بکار رود. زمانی که این مداخله ی روان درمانی به صورت یک نوع تکنیک بکار می رود درمانگر شناختی – رفتاری مراحل حل مساله را که شامل آموزش شش مرحله ی فرعی تعریف دقیق و واضح از مساله ، تعیین اهداف حل مساله ، به دهن آوردن انواع راه حلهای احتمالی جل ، به ذهن آوردن موارد له و علیه راه حلهای به دهن آورده شده ، اجرای راه حل انتخاب و بررسی میزان اثربخشی اجرای راه حل انتخاب شده است را به مراجع آموزش می دهد. اگرچه بیشترین کاربرد روان درمانی درمان حل مساله در درمان اختلال افسردگی و یا حالت افسردگی است اما این نوع روان درمانی برای اشخاصی که به برخی از اختلالات اضطرابی مبتلا هستند و یا در زندگی با استرس های روان -اجتماعی مختلف روبرو می باشند نیز بکار می رود. به طورکلی می توان گفت درمان حل مساله (PST) نوعی مداخله ی روانی – اجتماعی است که به کمک آن به اشخاص آموزش داده می شود که به چه صورت با مسایل زندگی خود به صورت بهتری کنار بیایند و نسبت به کارآمدی حل مسایل خود نگرش مثبت تری داشته باشند. و بتوانند طرحهای مناسب تری را برای حل مسایل خود پی ریزی نمایند. هدف از اجرای درمان حل مساله تنها کاهش دادن آسیب های روانشناختی نمی باشد بلکه هدف عمده از اجرای این مداخله ی درمانی افزایش میزان کنشهای مثبت روانشناختی و جلوگیری از افزایش مشکلات ناراحت کننده ی جدیدی است که شخص با آنها روبرو شده است.
تاریخچه ی مداخله ی درمانی حل مساله به نظریه ی دیزرایلا (Dzurilla) و گلدفرد (Goldfried) بر می گردد و نظریه ی زیر بنایی این نوع درمان بر اساس نتایج تحقیقاتی است که درزمینه های آسیبهای روانشناختی ، علوم شناختی و علوم عصبی (Neuroscience) به دست آمده است .مدل مداخله ی درمانی حل مساله را می توان نوعی مدل زیستی ، روانی و اجتماعی دانست و از مداخله ی درمان حل مساله می توان برای آموزش دادن مردم برای کنار آمدن مناسب با محرکهای مختلف استرس زای زندگی مانند ابتلا به یک بیماری مزمن ، از دست دادن شغل ، کاهش میزان درآمد و تنش های مداوم خانوادگی نیز استفاده نمود.
نظریه ی زیر بنایی مداخله ی درمان حل مساله پیشنهاد می کند که یکی از علل مهم ابتلا به اختلالات روانشناختی کنار آمدن ناکارآمد با استرسورهای مختلفی است که در زندگی رخ می دهند است و در چینن مواردی آموزش اشخاص برای حل مناسب مسایل خود می تواند منجر به کاهش خطر ابتلا و یا تداوم اختلالات و مشکلات روانشناختی گردد. همچینن ارایه ی چینن آموزشی می تواند منجر به افزایش استقامت اشخاص در برابر استرسورهای زندگی گردد.
بر طبق نظر مدل مداخله ی درمانی حل مساله موانع خاصی می توانند مانع حل مسایل و یا روبرو شدن با پیدا نمودن راه حل مساله شوند که برخی از آنها عبارتند از :
۱-حالت شلوغی (Overload )ذهن
۲- عدم تنظیم هیجانی (Dysregulation)
۳- پردازش شناختی سوگیری شده (Biased)
۴- میزان انگیزش ضعیف
۵-وجود راهبردهای ناکارآمد حل مساله
در مدل مداخله ی درمانی حل مساله فرض می گردد که برای غلبه بر چینن موانعی چهار جعبه ی ابزار وجود دارد که عبارتند از :
۱-بکار بردن روش حل مساله ی چند تکلیفی (Multitasking)
۲-استفاده از روش متوقف نمودن ، آهسته نمودن (Slowdown) ، تفکر و عمل یا به صورت اختصار روش S.S.T.A برای روبرو شدن بهتر با مشکلات
۳- ایجاد تفکر سالم و تصور مثبت
۴- استفاده از روش حل مساله با کمک گرفتن از طرح ریزی بهتر
یکی از مراحل مهم مداخله ی درمان حل مساله مرحله ی ارزیابی (Assessment) می باشد و اکثر زمان دوجلسه ی اول درمان به تکمیل فرایند ارزیابی اختصاص می یابد و با کمک اجرای این فرایند درمانگر می تواند نقاط قوت و ضعف حل مسایل مراجع را روشن کند. درمانگر در پایان این فرایند می تواند به این نتیجه برسد که برای آیا برای کمک به مراجع باید از تمام جعبه ابزار مدل مداخله ی درمانی حل مساله استفاده کند و یا استفاده از بخشی از این جعبه ابزار برای درمان اکتفا می کند . یکی از مهمترین جعبه ابزاری که در جریان اجرای مدل مداخله ی درمانی حل مساله از آن استفاده می شود جعبه ی ابزار شماره یک است که نام آن جعبه ی غلبه بر ازدحام یا شلوغی ذهن است و استفاده از این جعبه ی ابزار بر اساس این اصل می باشد که یکی از موانعی که برای حل مساله موثر و کارآمد وجود دارد توانایی محدود شده ی مغز برای انجام چندین عمل موفقیت آمیز به طور همزمان بخصوص زمانی که شخص تحت استرس قرار دارد است. برای غلبه بر این مانع در اولین جعبه ی ابزار درمان حل مساله به مراجعان آموزش داده می شود که از چندین تکلیف (Multitasking) برای بهتر نمودن مهارتها استفاده نمایند. این تکالیف چندگانه عبارتد از :
۱-برونی نمودن (Externalization)
۲- ساده سازی (Simplification)
۳-تصویر سازی (Visualization)
– حالت برونی نمودن عبارت از نمایش دادن اطلاعات ذهنی است.اجرای این فرایند ذهن را از داشتن یک فعالیت برای تلاش در نگه داشتن اطلاعات رها می سازد و در نتیجه از ازدحام افکار در ذهن جلوگیری می کند .حالت برونی نمودن می تواند شامل نوشتن اندیشه ها ، کشیدن یک نمودار از افکار موجود در ذهن ، تهیه ی یک لیست پیرامون یک موضوع ، ضبط نمودن خواسته ها یا صبحت با صدای بلند باشد.
– ساده سازی شامل تجزیه (Breaking) یک مساله به تکه های کوچکتر که امکان حل و یا مدیریت آن بیشتر گردد. برای امکان استفاده از چینن راهبردی مراجعان آموزش می یابند که تنها بر روی اصلی ترین مشکل خود در ذهن متمرکز شوند تا به کمک آن بتوانند مفاهیم انتزاعی و پیچیده را به زبان عینی ، خاص و ساده ترجمه کنند.یک راه برای آنکه اشخاص بتوانند این مهارت را تمرین نمایند نوشتن یک متن در مورد مساله یا مشکلی می باشد که با آن روبرو شده اند و سپس تصور نمودن این موضوع در ذهن که این مساله به دوستی داده شده است تا آن را بخواند و نظر خود را در مورد آن بیان کند است .
-تصویر سازی : اگرچه در درمان حل مساله حالت تصویر سازی امکان دارد به شیوه های مختلف مورد استفاده قرار گیرد اما معمولا در طول جلسات درمان حل مساله به مراجعان آموزش داده می شود که به چه صورت حالت تصویر سازی بینایی (Visual imagery) را بکار گمارند.
-ساده سازی: در این مرحله از آموزش جعبه ی ابزار مساله ای که شخص با آن روبرو شده است را به بخش های جزیی تر و ساده تر تقسیم می کند و سعی می کند هر بخش مساله ای که با آن روبرو شده است را حل کند.
به طورکلی در مدل مداخله ی درمانی حل مساله هشت مرحله وجود دارد که شامل مراحل زیر است :
۱-مرحله ارزیابی و طرح ریزی درمان : در این مرحله نوع جهت گیری نسبت به مساله و نوع سبک حل مساله مشخص می شود.
۲-در مرحله ی دوم درمانگر ارتباط مثبتی با مراجع برقرار می کند ، مشکلات جاری او شناسایی می شود و اهداف یا انتظارات مراجع از حل مسایل مشخص می شود.
۳-نام مرحله ی سوم آموزش جعبه ی ابزار شماره یک است و در این مرحله مجموعه ای از مهارتهای چند گانه (Multitasking) به مراجع آموزش داده می شود . این مهارتها شامل مهارتهای بیرونی نمودن (Externalization) ، تصویری نمودن و ساده سازی (Simplification) است.
۴- مرحله ی چهارم : در این مرحله ابزار شماره دو آموزش داده می شود. ابزار شماره دو شامل آموزش حالتهایی است که به صورت مخفف SSTA نامیده می شود . به کمک استفاده از ابزار شماره دو میزان شدت هیجانات مراجع کاهش می یابد و آگاهی ذهنی مراجع نسبت به تجربه های هیجانی اش افزایش می یابد. آموزش ابزار شماره دو یا آموزش روش SSTA شامل آموزش حالت متوقف نمودن (Stop) جریان افکار ،آهسته نمودن (Slowdown)،تفکر (Thinking) و عمل (ACT) است.
۵-مرحله ی پنجم: در مرحله ی پنجم ابزار شماره سه آموزش داده می شود. آموزش ابزار شماره سه شامل آموزش شناسایی شناختهای ناکارآمدی ( مانند شناسایی افکار منفی ) است که احتمال داده می شود که به فرایند حل مساله آسیب بزند. همچینن این ابزار شامل آموزش برخی راهبردهای شناختی برای تغییر افکار منفی است.
۶-مرحله ی ششم: در مرحله ی ششم ابزار شماره چهار آموزش داده می شود و این ابزار شامل آموزش مهارتهای پنجگانه حل مساله است و این مهارتها شامل مهارت تعریف مساله ، مهارت لیست نمودن راه حلهای بالقوه برای حل مسایل ، افزایش مهارت تصمیم گیری برای انتخاب راه حلی که مزیت زیاد و ضرر کم داشته باشد ، مهارت اجرای راه حل و در نهایت بررسی میزان کارآمدی راه حل اجرا شده است
۷- مرحله ی هفتم: مرحله ی هفتم مرحله ی تمرین هدایت شده (Guided practice ) نام دارد در این مرحله به مراجع کمک می شود تا مهارتهایی که در جلسات مختلف درمان را یاد گرفته است را تمرین کند
۸-مرحله ی هشتم : مرحله ی خاتمه ی درمان : در این مرحله نتایج بدست آمده از درمان بررسی می شود و در مورد حل مشکلات احتمالی آینده با استفاده از روش آموخته شده گفتگو می شود.
منابع
Eski.M.(2013).Problem solving therapy In clinical practice. NewYork:Elsevier Inc
Hayes.S.&.Hofmann.S.(2018).Process based
CBT.Oakland.Context press