نظریه ی سبک پاسخ (Response style theory ) : نظریه ی شناختی مهم در مورد سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی

در مورد سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی نظریه های مختلفی ارایه شده است . میزان نظریه های شناختی ارایه شده در  ارتباط با سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی درمقایسه با سایر نظریه ها بیشتر است. از جمله ی نظریه های شناختی معروف در ارتباط با سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی می توان به نظریه ی شناختی بک ، نظریه واماندگی یاد گرفته شده (Hopelessness learning theory ) و نظریه ی سبک پاسخ (Response style theory ) اشاره نمود. در این مقاله تلاش دارم به برخی از ویژگیهای نظریه ی سبک پاسخ اشاره کنم.

اختلال افسردگی یکی از اختلالات شایع روانشناختی است . میزان شیوع این اختلال به حدی زیادی می باشد که برخی از متخصصان علوم روانشناختی از واژه ی سرما خوردگی روانی برای معرفی این اختلال استفاده نموده اند. برخی از پژوهشگرانی که تلاش دارند رازهای پنهان اختلال افسردگی را آشکار کنند حالت افسردگی را از اختلال افسردگی متمایز می نمایند. به نظر آنان حالت افسردگی حالتی است که امکان دارد چند روز ادامه یابد و در این حالت شخص چند علامت  افسردگی مانند کاهش میزان حالت خلقی و عدم رضایت یا عدم لذت بردن از انجام فعالیتها را تجربه می کند.همچینن  در حالت افسردگی کاهش قابل توجهی در میزان انجام فعالیتهای ارتباطی ، شغلی و یا تحصیلی رخ نمی دهد. بر خلاف حالت افسردگی میزان و شدت علایم در اختلال افسردگی یا به اصطلاح افسردگی کلینیکی بالا می باشد و میزان کارکرد های ارتباطی ، شغلی و یا تحصیلی شخص مبتلا کاهش قابل توجهی می یابد. در جدیدترین طبقه بندی اختلالات روانشناختی که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا ارایه شده است و به با عنوان اختصاری DSM-V معروف است ویژگیهای لازم برای تشخیص انواع مختلفی از اختلالات افسردگی ذکرشده است . از نظر DSM-V اختلال افسردگی اساسی (Major depression disorder ) شایعترین نوع اختلال افسردگی می باشد . دو ویژگی مهم این اختلال پائین آمدن حالت خلقی و عدم رضایت از انجام فعالیتها می باشد سایر ویژگیهای این اختلال شامل مشکل در تمرکز و تصمیم گیری ، بوجود آمدن حالت ناامیدی ، کاهش یا افزایش میزان اشتها به غذا ، بیخوابی یا پرخوابی و داشتن افکاری در مورد مرگ و یا اقدام به خودکشی است  . میزان شیوع  اختلال افسردگی اساسی در زنان حدود 11 الی 12 درصد و درمردان به حدود 5/5 الی 6 درصد می رسد. از نظر DSM-V  یکی دیگر ازانواع شایع اختلالات افسردگی اختلال افسردگی مقاوم (Persistence depression disorder ) می باشد . علایم اختلال افسردگی مقاوم شیبه به علایم اختلال افسردگی اساسی است . یکی از تفاوتهای اختلال افسردگی مقاوم با اختلال افسردگی اساسی آن است که شدت علایم اختلال افسردگی مقاوم کمتر از شدت علایم اختلال افسردگی اساسی است. تفاوت دیگر این دو نوع اختلال افسردگی آن است که اختلال افسردگی مقاوم اختلالی مزمن می باشد و یکی از اساسی ترین ملاکهای تشخیصی برای تشخیص این نوع اختلال افسردگی آن است که در بزرگسالان علایم اختلال حداقل برای دو سال و در کودکان علایم اختلال برای حداقل یکسال تداوم داشته باشد به نحوی که شخص مبتلا در طی این دوره ی برای زمانی بیشتر از دو ماه عاری از علایم اختلال نباشد . اختلال افسردگی اساسی و اختلال افسردگی مقاوم شامل انواع اختلالات فرعی افسردگی ( مانند اختلال افسردگی فصلی ) نیز می باشند. درمان اختلالات افسردگی به کمک درمانهای دارویی و روان درمانی انجام می گیرد . یکی از عوامل تعیین کننده ی انتخاب درمان برای اختلال افسردگی میزان شدت علایمی است که شخص مبتلا به اختلال افسردگی آن را تجربه می نماید. برای نمونه زمانی که میزان شدت علایم اختلال افسردگی خفیف تا متوسط باشد درمان انتخابی روان درمانی خواهد بود و زمانی که میزان شدت علایم اختلال افسردگی بالاتر ازمتوسط باشد دارو درمانی به عنوان درمان انتخابی مطرح خواهد بود. البته باید توجه نمود که در بسیاری از موارد لازم است که از هر دو نوع درمان یعنی دارو درمانی و روان درمانی به طور همزمان استفاده شود. برای درمان دارویی مبتلایان به اختلال افسردگی از داروهایی که به اصطلاح داروهای ضد افسردگی نامیده می شوند استفاده می شود. داروهای ضد افسردگی در چند ین طبقه قرار دارند و معروف ترین این طبقات شامل طبقه ی داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و طبقه ی دارویی SSRI( داروهای اختصاصی بازدارنده ی بازجذب سروتونین ) می باشد . داروهای ضد افسردگی اثرات خود را به کمک تاثیراتی که بر روی دسته ای از ناقلهای عصبی که دسته ی ناقلهای عصبی مونوامین ها نامیده می شوند ایجاد می کنند.بطور کلی می توان گفت اکثر  داروهای ضد افسردگی با افزایش میزان ناقلهای عصبی سروتونین و نورواپی نفرین  اثرات درمانی خود را ایجاد می کنند .

نظریه ی سبک پاسخ یکی از نظریات مهم شناختی است که در مورد سبب شناسی علل ابتلا به اختلال افسردگی توسط روانشناسی به نام نلون هاکسما (Nolen Hoeksema ) ارایه شده است . بر اساس نظریه ی سبک پاسخ ، اشخاص به هنگام روبرو شدن با رویدادهای ناراحت کننده احتمال دارد از یکی از دو شیوه ی سبک پاسخ نشخوار ذهنی (Rumination) یا سبک پاسخ توجه برگردانی(Distraction) استفاده ی بیشتری نمایند. در نظریه ی سبک پاسخ فرض می شود ویژگی مهم اشخاصی که از سبک پاسخ نشخوار ذهنی بیشتر استفاده  می نمایند مطرح نمودن سوالات زیاد در ذهن پیرامون علل احتمالی رخ دادن رویدادهای ناخوشایند می باشد. از سوی دیگر ویژگی مهم اشخاصی که از سبک پاسخ توجه برگردانی بیشتر استفاده می نمایند توانایی زیاد آنان برای هدایت توجه خود به موضوعات خوشایند یا خنثی بعد از روبرو شدن با تجربیات ناخوشایند می باشد.

در نظریه ی سبک پاسخ بر روی این نکته تاکید می شود اشخاصی که از میزان سبک پاسخ نشخوار ذهنی بیشتری استفاده می نمایند در مقایسه با اشخاصی که از میزان کمتر ی ازسبک پاسخ نشخوار ذهنی استفاده می نمایند در خطر بیشتری برای ابتلا به اختلال افسردگی قرار دارند و زمانی که اشحاص فوق الذکر مبتلا به اختلال افسردگی می شوند میزان شدت علایم افسردگی آنان بالاتر از اشخاصی می باشد که از میزان سبک پاسخ نشخوار ذهنی کمتری استفاده می کنند و یا از سبک پاسخ توجه برگردانی استفاده ی بیشتری می نمایند.

برای تشخیص نوع سبک های پاسخ حاکم  بر اشخاص  از مقیاسی به نام مقیاس سبک پاسخ استفاده می شود. این مقیاس شامل 22 جمله است و پاسخ هایی که آزمودنیها به این مقیاس می دهند می تواند مشخص نماید که سبک پاسخ غالب شحص از نوع سبک پاسخ نشخوار ذهنی است و یا سبک پاسخ وی از نوع سبک پاسخ توجه برگردانی می باشد

نظریه ی سبک پاسخ به این سوال که چرا میزان ابتلا به اختلال افسردگی در زنان حدود دو برابر مردان است به این صورت پاسخ می دهد که زنان در مقایسه با مردان در برابر رویدادهای ناراحت کننده  از سبک پاسخ نشخوار ذهنی استفاده  بیشتری می نمایند در حالی که مردان در برابر رویدادهای ناراحت کننده باز سبک پاسخ توجه برگردانی استفاده ی بیشتری می نمایند. به نظر نلون هاکسما ( ارایه کنند ه ی نظریه ی سبک پاسخ ) استفاده ی زیاد زنان از سبک پاسخ نشخوار ذهنی به هنگام روبرو شدن با رویدادهای ناراحت کننده سبب می شود که آنان درخطر بیشتری برای ابتلا به اختلال افسردگی قرار داشته باشند.

در نظریه ی سبک پاسخ فرض می شود زمانی که سبک پاسخ شخصی در مقابل رویدادهای ناراحت کننده ای که با آنها روبرو شده است از نوع سبک پاسخ نشخوار ذهنی است وی سوالات زیادی در ذهنش در مورد علل روبرو شدن با رویداد ناراحت کننده مطرح می کند و تلاش زیادی می نمایند که به ریشه ی رخ دادن آن رویداد ناراحت کننده پی ببرند. این تلاش برای شخص به معنای تلاش برای حل مساله ای است که آن رویداد ناراحت کننده برای وی ایجاد نموده است ولی در واقع چینن تلاشی نه تنها شخص را از راه رسیدن به حل مساله دورمی کند بلکه سبب افزایش میزان اضطراب و نگرانیهای غیر عادی شخص نیز می گردد.

درمانگران شناختی – رفتاری جدید که به نام درمانگران موج سوم رفتاری نیز نامیده می شوند بخشی از نظریه ی خود در مورد سبب شناسی ابتلا به اختلالات روانشناختی را با الهام گرفتن از نظریه ی سبک پاسخ ارایه نموده اند. درمانگران موج سوم رفتاری به درمانگرانی گفته می شود که با این نظر درمانگران شناختی – رفتاری  کلاسیک مانند نظر آرئون بک که اعتقاد دارند  فعالیت های افکار خودکار منفی و یا فعالیتهای طرحواره های منفی عامل اصلی ابتلا به اختلالات روانشناختی می باشند مخالف هستند. به عقیده ی این درمانگران  افکار خودکار منفی و یا طرحواره های منفی در بین تمام مردم در حال فعالیت می باشند ولی فعالیت آنها  نمی تواند عامل ابتلا به اختلالات روانشناختی باشد. به نظر درمانگران موج سوم رفتاری عاملی که می تواند سبب ساز ابتلا به اختلالات روانشناختی گردد ناهماهنگی بین قوای مختلف شناختی است . به عبارت دیگر آنان اعتقاد دارند که ذهن شخص مبتلا به اختلالات روانشناختی را می توان به ارکستری تشیبه نمود که اعضای آن به دستورات رهبر آن گوش فرا نمی دهند و به خواست خود ساز خود را می نوازند. به نظر درمانگران درمانهای موج سوم رفتاری همانطور ی که اگر رهبر ارکستر بتواند اعضای گروه موسیقی خود را به اطاعت  وا دارد شنیدن آهنگ اجرا شده دلنواز و لذت بخش دور از انتظار نخواهد بود  اگر بخش هدایت کننده قوای شناختی که اصطلاحا فرا شناخت نام دارد بتواند این قوا راهماهنگ نماید احتمال ابتلا به اختلالات روانشناختی به حداقل خود کاهش خواهد یافت . درمانگران موج سوم رفتاری به نقش مهم حالتهایی مانند حالت نگرانی ، اضطراب ، پدیده نشخوار ذهنی و حالت گوش به زنگی زیاد به عنوان عوامل خطر زا در افزایش احتمال ابتلا به اختلالات روانشناختی( بخصوص احتلالات افسردگی و اضطرابی ت) تاکید می نمایند. به نظر این درمانگران اشخاصی که میزان بیشتری از حالتهای نگرانی ، اضطراب ، نشخوار ذهنی و حالت گوش به زنگی را تجربه می نمایند در خطر بیشتری برای ابتلا به اختلالات روانشناختی قرار دارند . درمانگران موج سوم با استفاده از تکنیک های مختلف از جمله تکنیک های رفتاری و شناختی مراجعان خود را تشویق نمایند تا با عوامل فوق الذکر که عوامل خطر زا برای ابتلا به اختلالات روانشناختی هستند مقابله نمایند.

منابع

  Herbert.J & Forman.E.(2011).Acceptance and mindfulness cognitive behavior therapy .New York   :              John Wiley  press

                                 Cilbert .P. (2007).Psychotherapy and counseling for depression. New York: Sage publication

                                      InGram.R. ( 2009) .International encyclopedia of depression .New York : Spring press

                                   Rosenbluth. M.)2005). Depression and personality. Washgtion : American psychiatric Inc.

نوشته شده توسط دکتر حسین لطفی نیا ( متخصص روانشناسی بالینی)

استفاده از این مقاله به شرط ذکر نام نویسنده و آدرس سایت بلامانع است.

آدرس دفتر روانشناسی دکتر حسین لطفی نیا (متخصص روانشناسی بالینی) : تبریز، خیابان17 شهریور خدید، بالاترتقاطع از خیابان طالقانی،برج سینا، طبقه ی هفتم

تلفن:04135559866 و09144015140

بازدیدها: 1249

نظرات