مقدمه ای بر نظریه های مهم روانشناختی در مورد سبب شناسی اختلال افسردگی

اختلال افسردگی یکی از اختلالات شایع روان شناختی است . این اختلال می تواند در شکل های مختلفی اشخاص را گرفتار سازد . همچینن در برخی از مواقع شدت علایم افسردگی  به حدی نمی رسد که اختلال افسردگی تشخیص داده شود .در چینن حالتی از اصطلاح حالت افسردگی (ِِ Depression states ) به جای اختلال افسردگی استفاده می شود. در حالت افسردگی برخلاف اختلال افسردگی و یا افسردگی کلینیکی میزان شدت علایم به حدی نمی باشد که اختلال قابل توجه در کارکردهای اجتماعی ، شغلی و تحصیلی شخص ایجاد کند . معمولا در حالت افسردگی شخص می تواند با تلاش برای بهره مندی از مشاوره های روانشناختی و تلاش برای تغییر روش سبک زندگی خود به این حالت  خاتمه دهد. یکی از ویژگیهای مهم حالت افسردگی کوتاه مدت بودن این حالت است . بنحوی که در اکثر مواقع میزان زمانی که  شخص گرفتار حالت افسردگی می باشد ممکن است تنها چند روز و یا حداکثر یک ماه باشد. زمانی که شدت علایم افسردگی زیاد می باشد و ملاکهای تشخیصی اختلال افسردگی در در طبقه بندیهای تشخیصی پر می شود از اصطلاح افسردگی کلینیکی و یا اختلال افسردگی استفاده می گردد. یکی از ملاک های مهم برای تشخیص اختلال افسردگی کاهش قابل توجه در سطح کارکردهای شخص در زمینه های مختلف از جمله زمینه های شغلی و تحصیلی می باشد. اختلال افسردگی یا افسردگی کلینیکی با عوارض اقتصادی و انسانی بسیار زیادی همراه است. از جمله عوارض اقتصادی ابتلا به اختلال افسردگی می توان به هزینه های بالا درمان اختلال افسردگی و کاهش میزان عملکرد شغلی مبتلایان به اختلال افسردگی اشاره نمود . همچینن افزایش میزان خطر خودکشی از مهمترین عوارض انسانی ابتلا به اختلال افسردگی است. بر اساس طبقه بندی انجمن روانپزشکی آمریکا که تحت عنوان DSM معروف می باشد اختلال افسردگی در انواع متخلفی قابل مشاهده می باشد و اختلال افسردگی اساسی (Major depression disorder ) و اختلال افسردگی مداوم (Persistence depression disorder ) دو نوع مهم و شایع از اختلالات افسردگی می باشند. بر اساس آخرین طبقه بندی تشخیصی یا DSM-V برای تشخیص اختلال افسردگی اساسی لازم است از بین دو علامت وجود حالت خلق افسرده و احساس عدم رضایت  از انجام فعالیت های زندگی حداقل یکی باید وجود داشته باشد و از بین نه علامت دیگر مانند عدم توانایی در تصمیم گیری و تمرکز ، بی اشتهایی و یا پراشتهایی ، بیخوابی و یا پرخوابی ، وجود افکار ی در مورد مرگ یا خودکشی ، احساس ناامیدی  بایدحداقل چهار علامت وجود داشته باشد. همچینن بر اساس طبقه بندی فوق میزان شدت علایم باید به صورتی باشد که در کارکردهای شغلی و یا اجتماعی شخص اختلالاتی را بوجود آورند و علایم باید حداقل به مدت دو هفته تداوم داشته باشند.  علایم اختلال افسردگی مداوم بسیار شیبه به علایم اختلال اقسردگی اساسی است . تنها دو تفاوت عمده  بین اختلال افسردگی اساسی و اختلال افسردگی مداوم وجود دارد . تفاوت اول آن است که برای تشخیص اختلال افسردگی اساسی لازم است که علایم مربوط به این اختلال دو هفته تداوم داشته باشند اما برای تشخیص اختلال افسردگی مداوم لازم است که علایم حداقل دو سال در بزرگسالان و حداقل یکسال در کودکان تدوام داشته باشند و در طول این مدت شخص گزارش ندهد که بیشتر از دو ماه هیچ علامت افسردگی را تجربه نکرده است. تفاوت مهم دوم بین اختلال افسردگی اساسی و اختلال افسردگی مداوم آن است که در اختلال افسردگی مداوم شدت علایم کمتر از اختلال افسردگی اساسی است . اختلال افسردگی ناشی از ابتلا به اختلالات پزشکی و سومصرف مواد و اختلال بد تنظیمی خلقی از دیگر انواع اختلالات افسردگی هستند که از نظر میزان درصد شیوع بسیار کمتری از اختلال افسردگی اساسی و اختلال افسردگی مداوم می باشند.

نظریه های مختلفی در مورد سبب شناسی یا علل ابتلا به اختلال افسردگی مطرح شده است . از جمله ی این نظریه ها می توان به نظریه های روان تحلیلی ، بین فردی ، شناختی و رفتاری اشاره نمود. اگرچه هر یک از این نظریه ها کوشیده اند تا سبب شناسی اختلال افسردگی را توضیح دهند اما هیچ یک ار آنها قادر نمی باشند به صورت کاملی علل ابتلا به اختلال افسردگی را بیان نمایند. در برخی از این نظریه ها مانند نظریه های روان تحلیلی در بالا بردن خطر ابتلا به اختلال افسردگی بر روی نقش دوران اولیه ی کودکی و تعارضات درونی تاکید می شود و در برخی دیگر مانند نظریه های رفتاری بر روی نقش  عوامل محیطی تاکید می گردد

. بر اساس نظریه های بین فردی  ، عدم  وجود ارتباطات متقابل مناسب ، تجربه ی روبرو شدن با مشاجره های مکرر ( مانند مشاحرات روزمره ای که در اثر انجام یک ازدواج نامناسب رخ می دهد ) و روبرو شدن با رویدادهایی که نیازمند ایجاد تغییراتی در ایفای نقش ها هستند ( مانند تغییراتی که در اثر بوقوع پیوستن پدیده هایی مانند بازنشستگی و فارغ التحصیلی رخ می دهند) می توانند اساس و پایه ی ابتلا به اختلال افسردگی باشند. ارایه ی نظریه های مختلف بین فردی منجر به شکل گیری روان درمانی بین فردی شده است . هدف عمده از اجرای روان درمانی بین فردی کمک به شخص مبتلا به اختلال افسردگی در کاهش مشکلات مربوط به برقراری و تداوم ارتباطات متقابل و  مساعد نمودن شرایط برای بهره مند ی هر چه بیشتر وی برای دریافت حمایت های خانواده ، دوستان و همکاران است . بنطر درمانگرانی که به کاربرد روان درمانی بین فردی علاقه دارند تلاش برای افزایش  برخی از خصوصیات مثبت شخصیتی (مانند بالا بودن میزان عزت نفس و توانایی برای ابراز قاطعیت ) می تواند در کاهش علایم افسردگی انقش مهمی داشته باشد .

به جرات می توان گفت از میان نظریه های ارایه شده در مورد سبب شناسی اختلال افسردگی نظریه های شناختی کاملترین نظریه ها می باشند . از میان نظریه های مختلف شناختی در مورد سبب شناسی اختلال افسردگی سه نظریه به نامهای نظریه ی شناختی بک ، نظریه ی سبک پاسخ (Response style theory ) و نظریه ی سبک اسنادی (Attribtional style theory ) بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند .نظریه ی شناختی بک بر روی این موضوع تاکید می کند که علت اصلی ابتلا به اختلالات روانشناختی از جمله اختلال افسردگی ناشی از بوجود آمدن انواعی از خطاها در سیستم پردازش اطلاعات است . در این نظریه فرض می شود بوجود آمدن این خطا ها در سیستم پردازش اطلاعات ، گسترش افکار خودکار و شکل گیری طرحواره های منفی در ذهن را به دنبال دارد . در نظریه ی شناختی بک فرض می شود طرحواره های منفی در دوران کودکی شکل می گیرند و طرحواره های منفی عبارتند از یک سلسله اعتقادات منفی که می توانند در ابعاد و انواع مختلف از جمله در مورد میزان ناتوانانیها باشند. همچینن در این نظریه فرض می شود طرحواره های منفی شکل گرفته در دوران کودکی به صورت منفعل باقی می مانند و هنگام بزرگسالی در پی روبرو شدن با استرس های مختلف زندگی فعال می شوند و با فعال شدن آنها علایم مختلف بیماریهای روانشناختی آشکار می گردد . در نظریه شناختی بک برای درمان انواع اختلالات روانشناختی از جمله اختلال افسردگی لازم است که ابتدا شخص طرحواره ها و افکار خودکار خود را شناسایی نموده آشنا گردیده و سپس روش های مقابله با آنها را فرا بگیرد و رسیدن به این حالت در پی استفاده از روش درمان شناختی – رفتاری رخ اتفاق می دهد. نظریه ی سبک پاسخ یکی دیگر از نظریه های شناختی است که در ارتباط با سبب شناسی اختلال افسردگی مطرح شده است. این نظریه توسط یک روانشناس آمریکایی به نام نلون هاکسما عنوان شده است. بر اساس این نظریه بین نوع روش پاسخ هر شخص به رویدادهای ناراحت کننده ای که برای وی  اتفاق افتاده با افزایش یا کاهش خطر ابتلا ی وی به اختلال افسردگی ارتباط  وجود دارد. در نظریه ی سبک پاسخ فرض می شود در مقابل تجربه ی رویدادهای ناراحت کننده دو نوع سبک پاسخ به نامهای سبک پاسخ نشخوار ذهنی (Rumination style ) و سبک پاسخ توجه برگردانی (Distraction style) وجود دارند و وجود هر یک از این نوع سبک های پاسخ در شخص با افزایش یا کاهش خطر ابتلا به اختلال افسردگی ارتباط دارد . اگر به کمک پرسشنامه ی سبک پاسخ اثبات گردد که سبک پاسخ شخص به تجربه ی رویدادهای ناراحت کننده ، سبک پاسخ نشخوار ذهنی می باشد احتمال خطر ابتلای وی به اختلال افسردگی افزایش و اگر به کمک پرسشنامه ی فوق اثبات گردد که سبک پاسخ شخص در برابر رویدادهای ناراحت کننده سبک پاسخ توجه برگردانی است احتمال خطر ابتلای وی به اختلال افسردگی کاهش خواهد یافت . همچینن اگر نمره ی شخص در پرسشنامه ی سبک پاسخ بالا باشد می توان پبش بینی نمود که میزان شدت علایم اختلال افسردگی که شخص تجربه خواهد نمود زیاد و اگر نمره ی وی در پرسشنامه ی فوق کم باشد می توان پیش بینی نمود که میزان شدت علایم اختلال افسردگی که شخص تجربه خواهد نمود کم خواهد بوذ .  در اکثر پژوهشها نمرات مربوط به ملاک نشخوار ذهنی در پرسشنامه ی سبک پاسخ در جنس مونث یشتر از جنس مذکر است و وجود این موضوع می تواند توضیح دهنده ی افزایش میزان خطر ابتلا به اختلال افسردگی در بین جنس مونث باشد.نظریه ی سبک اسنادی نظریه ی شناختی دیگری است که در مورد سبب شناسی اختلال افسردگی مطرح شده است . این نظریه ابتدا تحت عنوان نظریه ی درماندگی آموخته شده (Learned hopelessness theory) توسط مارتین سیلگمن ارایه شد. بر اساس نظریه ی سبک اسنادی نحوه ی نسبت دادن علل رخ دادن رویدادها ی ناراحت کننده به عوامل مختلف می تواند در بالا بردن و یا کاهش دادن خطر ابتلا به اختلال افسردگی نقش داشته باشد.  نظریه ی سبک اسنادی بیان می نماید مردم زمانی که رویداد ناراحت کننده ای تجربه می نمایند می توانند علت رخ دادن آن را به عوامل درونی ( مانند عدم مهارت خود در پیشگیری از آن رویداد و یا نداشتن توانایی هوشی و شناختی لازم در خود ) و یا عوامل بیرونی ( مانند ناممکن بودن جلوگیری از اتفاق آن رویداد به دلیل طبیعی) نسبت دهند . در نظریه ی سبک اسنادی فرض می شود اشخاصی که در خطر بالاتری برای ابتلا به اختلال افسردگی قرار دارند دارای سبک اسنادی درونی هستند. همچینن اشخاصی که در خطر بالاتری برای ابتلا به اختلال افسردگی قرار دارند دارای حالت سبک اسنادی کلی هستند .وجود سبک اسنادی کلی سبب می شود که اشخاص  اعتقاد داشته باشند که در همه یا اکثر موقعیتها یا امور در گذشته شکست خورده اند و یا در آینده شکست خواهند خورد .

نظریه های رفتاری : نظریه های رفتاری که در مورد سبب شناسی اختلال افسردگی ارایه شده است بر روی نقش عوامل محیطی و یادگیری در بالا بردن خطر ابتلا به اختلال افسردگی تاکید زیادی می نمایند. انواع نظریه های رفتاری در مورد سبب شناسی اختلال افسردگی از حدود 50 سال قبل ارایه شده است . نقطه ی مشترک تمام نظریه های رفتاری که در مورد سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی مطرخ شده است در این نکته است که بر اساس این نظریه ها علایم اختلال افسردگی در پی کاهش میزان دریافت تقویت کننده های مثبت ظاهر می شوند. همچینن در اکثر  نظریه های رفتاری بر روی این نکته تاکید می شود که فرایند کاهش سطح دریافت تقویت کننده های مثبت به دنبال کاهش انجام میزان رفتارهایی است که انجام آن رفتارها می تواند منبعی برای دریافت تقویت کننده ها محسوب شوند رخ می دهد. بر اساس نظریه های رفتاری در مورد سبب شناسی اختلال افسردگی روش درمانی به نام درمان فعال سازی رفتاری ابداع شده است. نتایج بسیاری از پژوهشها تاثیر مثبت روش درمانی فعال سازی رفتار را در  درمان اختلال افسردگی اثبات نموده اند  .در روش درمان فعال سازی رفتار به شخص آموزش داده می شود که میزان انجام برخی از رفتارها ( مانند رفتار کناره جویی ، استراحت زیاد  و بیکاری)که شدت علایم افسردگی را افزایش می دهند را کاهش داده و در مقابل انجام برخی از رفتارها ( مانند در کناردوستان بودن ، پیاده رویی و فعالیت های اجتماعی ) را که علایم اختلال افسردگی را کاهش می دهند را افزایش دهند .

نظریه های روان تحلیلی :  در مورد سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی نظریه های مختلف روان تحلیلی پیشنهاد شده است. بر اساس یکی از این نظریه ها که توسط زیگموند فروید ارایه شده است حالت افسردگی اشاره به وجود نوعی حالت خشم درونی دارد . در این مدل فرض می شود زمانی که شخصی یکی از اعضای خانواده ی و یا دوستان نزدیک خود را از دست می دهد نوعی حالت دو گانگی عاطفی (Ambivalence ) به صورت حالت دوست داشتن شخص از دست رفته و در عین حال حالت ناراحتی از اینکه وی او را ترک نموده ایجاد می شود . ظاهر شدن این حالت دو گانگی عاطفی حالت خشم را  ایجاد می نماید و زمانی که این حالت خشم به درون شخص هدایت می شود احتمال ابتلای وی به اختلال افسردگی افزایش می یابد.

نظریه ی روان تحلیلی دیگری که در زمینه ی سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی ارایه شده است توسط کارل ابراهام مطرح شده است  . در نظریه ای که توسط کارل ابراهام مطرح شده است بر این نکته تاکید می شود که اشخاصی که در دوران کودکی خود به علل مختلف از جمله عدم توجه والدین و یا سخت گیریهای زیاد والدین از مشکل کاهش میزان عزت نفس رنج می برند احتمال دارد در دوران بزرگسالی در خطر بیشتر برای ابتلا به اختلال افسردگی قرار داشته باشند.

نظریه روان تحلیلی دیگری که در مورد سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی مطرح شده توسط جان بالبی روانکاو انگلیسی می باشد.  جان بالبی در نظریه ی خود پیشنهاد می نماید اشخاصی که در دوره ی کودکی خود با حالت غفلت ورزی والدین در زمینه های مختلف روبرو می شوند  احتمال دارد در دوران بزرگسالی در خطر بالاتری برای ابتلا به اختلال افسردگی قرار داشته باشند.

منابع

Elliott. C.& Smith .L(2006).Anxiety and depression work book for dummies.Newyok :Wiley publishing Inc.

Reinecke.M & Davison. M.(2002).New york: Springer publishing company Inc.

Schwartz & Peteson.T (2009).Depression. New york: Informa press.

Watkins .E (2016). Rumination focused cognitive – behavioral therapy for depression.New York : Guilford press

نوشته شده توسط دکتر حسین لطفی نیا( متخصص روانشناسی بالینی )

استفاده از مطالب این مقاله به شرط اشاره به نام نویسنده و آدرس سایت بلامانع است.

96/1/25

آدرس دفتر روانشناسی دکتر حسین لطفی نیا ( متخصص روانشناسی بالینی ):تبریز ،خیابان ،17شهریور جدید ، بالاتر از تقاطع خیابان طالقانی ، برج سینا ، طبقه ی هفتم

تلفن :04135559866و 09144015140

بازدیدها: 2278

نظرات