روش های درمان اختلال افسردگی اساسی
احساس غمگینی و احساس ناامیدی از شایعترین احساسهای ناخوشایندی است که مردم در مواقع مختلف زندگی آنها را تجربه می نمایند . زمانی که میزان شدت احساس غمگینی و احساس ناامیدی افزایش می یابد میزان کارکردها در زمینه های مختلف زندگی کاهش قابل توجهی می یابد و امکان دارد علایمی مانند عدم توانایی در تمرکز و تصمیم گیری ، کاهش یا افزایش میزان اشتها به غذا و برخی از مشکلات خواب مانند حالت بیخوابی و یا حالت پرخوابی نیز ظاهر شود.
برای تشخیص ابتلا به اختلال افسردگی اساسی (Major depression disorder ) از برخی وسایل مانند راهنمای تشخیصی اختلالات روان شناختی استفاده می شود. دو نوع مهم راهنمای تشخیصی اختلالات روانشناختی وجود دارد که یکی از آنها توسط انجمن روان پزشکی پیشنهاد شده است و اصطلاحا به نام DSM نامیده می شود و دیگری توسط سازمان بهداشت جهانی ارایه شده است و اصطلاحا به نام ICD نامیده می شود . هر یک از راهنماهای تشخیصی فوق الذکر بارها و به فاصله ی چند سال یک بار مورد تجدید نظر قرار گرفته اند و در هر یک از این تجدید نظرها برخی از اختلالات روانشناختی حذف شده و یا برخی دیگر به این طبقه بندیها اضافه شده اند . همچینن به هنگام تجدید نظر طبقه ی برخی از این اختلالات روانشناختی تغییر نموده است.
امروزه روانپزشکان و روانشناسان برای تشخیص انواع اختلالات روانشناختی از جمله اختلال افسردگی اساسی از طبقه بندی تشخیصی DSM-V و یا طبقه بندی تشخیصی ICD-10استفاده ی بیشتری می نمایند.
معمولا اشخاصی که مبتلا به انواع اختلالات افسردگی می شوند علایمی ناهمگونی را نشان می دهند . به عنوان نمونه احتمال دارد شخصی که مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شده است علایمی مانند حالت خلق افسرده به همراه مشکلاتی در زمینه ی تمرکز و یا تصمیم گیری را نشان دهد در حالی که شخص دیگری که مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شده است امکان دارد حالت خلق افسرده را به همراه علایمی مانند پرخوابی و پراشتهایی نشان دهد. توجه به علایمی که شخص مبتلا به اختلال افسردگی آنها را تجربه می نماید بیشتر از این جهت مهم است که نوع علایم تجربه شده در انتخاب نوع درمان نقش مهمی دارد . همچینن نوع علایمی که شخص مبتلا به اختلال افسردگی آنها را تجربه می نماید در تعیین پیش آگهی درمان نیز نقش دارد.
در طبقه بندیهای تشخیصی اختلالات روانشناختی اختلال افسردگی به زیر مجموعه های مختلفی تقسیم بندی شده است . از جمله در آخرین طبقه بندی تشخیصی انجمن روانپزشکی آمریکا که به DSM-V معروف است اختلالات افسردگی شامل اختلال افسردگی اساسی ، اختلال افسردگی مقاوم (Persistence depression ) ، اختلال افسردگی پیش از قاعدگی و اختلال بدتنظیمی خلقی می باشد.
اختلال افسردگی اساسی Major depression disorder
اختلال افسردگی اساسی یکی از شایعترین انواع اختلالات افسردگی می باشد. بر اساس ملاکهای تشخیصی DSM-V برای تشخیص اختلال افسردگی اساسی باید علایم زیر در شخص مبتلا وجود داشته باشد:
الف -تجربه ی حالت خلق افسرده و یا تجربه ی از دست دادن احساس رضایت از انجام فعالیتهای مختلف روزمره در زندگی
ب- وجود حداقل چهارعلامت از هفت علامت زیر:
1-از دست دادن وزن یا افزایش وزن در پی کاهش میزان اشتها یا افزایش میزان اشتها به غذا
2-وجود یک سلسله مشکلات مربوط به خواب به صورت حالت بیخوابی و یا حالت پرخوابی
3-وجود حالت کندی حرکتی و یا وجود حالت بیقراری
4-احساس خستگی زیاد و یا احساس فقدان انرژی
5- احساس بی ارزشی یا احساس گناه
6- کاهش میزان توانایی برای تمرکز یا وجود مشکلاتی مهم در حالت تصمیم گیری
7- وجود افکار مکرر در مورد مرگ و یا وجود اقدام به خودکشی
میزان شیوع اختلال افسردگی اساسی
اختلال افسردگی اساسی اختلالی شایع می باشد و طبق برخی از برآوردها میزان شیوع آن به حدود 13 درصد می رسد. اگرچه میزان ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در جنس مونث حدود دو برابر میزان ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در جنس مذکر است اما نتایج بررسیهای انجام گرفته در این زمینه نشان می دهد که این حالت تنها بعد از آغاز دوره ی نوجوانی اتفاق می افتد و در دوره ی بزرگسالی نیز تداوم می یابد. در زمینه ی علت میزان شیوع بیشتر اختلال افسردگی اساسی در بین زنان در مقایسه با میزان شیوع این اختلال در بین مردان نظریه های مختلفی ارایه شده است . برخی از این نظریه ها بر روی وجود فشارهای روانی و اجتماعی بیشتر بر روی زنان تاکید می نمایند و در برخی دیگر از این نظریه ها بر روی نقش عوامل هورمونی در این زمینه تاکید می شود. همچینن در نظریه های دیگر اعتقاد بر آن است که مردان در مقایسه با زنان تمایل چندانی بر آغاز درمان اختلال افسردگی اساسی ندارند و لذا در بسیاری از مواقع امکان دارد مردان مبتلا به اختلال افسردگی باشند ولی به علت عدم مراجعه به روانشناس و یا روانپزشک وجود اختلال افسردگی اساسی در آنان تشخیص داده نشود.
سنین آغاز ابتلا به اختلال افسردگی اساسی
حدود 40 تا 50 سال قبل اعتقاد برخی روانپزشکان و روانشناسان برآن بود که کودکانی که دراوایل و یا اواسط دوران کودکی قرار دارند مبتلا به اختلال افسردگی نمی شوند و استدلال آنها در مورد این موضوع آن بود که کودکانی که در اوایل و یا اواسط دوران کودکی قرار دارند از رشد شناختی کافی برای تجربه ی علایم شناختی افسردگی برخوردار نمی باشند اما بررسیهای کلینیکی بعدی که توسط روانشناسان و روانپزشکان انجام گرفت درست بودن اعتقاد فوق را اثبات ننمود . امروزه بر اساس نتایج برآوردهایی که در مورد میزان ابتلای کودکان به اختلال افسردگی اساسی انجام گرفته است معلوم شده است که حدود یک درصد از کودکان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی می باشند. همچینن نتایج بررسیهای فوق الذکر معلوم نموده است که علایمی که کودکان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی تجربه می نمایند تقریبا شیبه به علایمی است که مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی که در سنین نوجوانی و یا بزرگسالی قرار دارند آنها را تجربه می نمایند. بر طبق نتایج برخی از برآوردهای انجام گرفته در دهه ی اخیر میزان ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در بین اشخاصی که در سنین 18 الی 24 سالگی قرار دارند بسیار بیشتر از گذشته می باشد . همچینن نتایج برآوردهای فوق الذکر نشان می دهد که در بین مردان میزان ابتلا به اختلال افسردگی در سنین 45 الی 50 سال زیاد می باشد.
اختلالات همراه با اختلال افسردگی اساسی
زمانی که شخصی مبتلا به اختلال افسردگی اساسی می گردد احتمال آنکه در کنار ابتلا به این اختلال به برخی دیگر از اختلالات روانشناختی مبتلا باشد نیز بالا است. طبق نتایج برخی از بررسیهای انجام گرفته شایعترین اختلالات همراه با اختلال افسردگی اساسی انواع مختلف اختلالات اضطرابی بخصوص اختلال پانیک (Panic disorder) می باشد.
طول دوره ی اختلال افسردگی اساسی
اگرچه اختلال افسردگی اساسی را می توان اختلالی حاد تصور نمود که طول دوره ی خاصی را در بر می گیرد اما در برخی از مواقع امکان دارد ابتلا به اختلال افسردگی حالتی مزمن پیدا نماید. همچینن اختلال افسردگی اساسی اختلالی عود کننده است . به عبارت دیگر امکان دارد علایم اختلال افسردگی اساسی بعد از بهبودی دوباره بازگشت نمایند. میزان عود اختلال افسردگی اساسی بخصوص زمانی که بهبودی به کمک مصرف داروهای ضدافسردگی حاصل شده باشد زیاد است و امکان دارد به حدود 70 درصدبرسد.
به هنگام درمان اختلال افسردگی اساسی استفاده ی همزمان از دارو درمانی و روان درمانی روند بهبودی را سریع تر می نماید و احتمال روبرو شدن با خطرات ناشی از ابتلا به اختلال افسردگی اساسی ( مانند خطر اقدام به خودکشی و یا خطر تشدید علایم افسردگی ) را کاهش می دهد.
عوامل سبب ساز در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی
عوامل مختلف ژنتیک و محیطی در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی نقش دارند. از جمله مهمترین عوامل ژنتیک که در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی نقش دارند عامل سرشتی ( Temperament) می باشد. عامل سرشتی از هنگام تولد در شکل گیری انواع رفتارها و حالتهای روانشناختی نوزاد نقش اصلی را برعهده دارد و با افزایش میزان سن و تاثیرات عوامل محیطی نقش عوامل سرشتی نیز کاهش می یابد. دارند. نتایج پژوهشهای جدید نشان می دهد که در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی به ارث بردن برخی از ژنها نیز نقش دارند . از سوی دیگر عوامل محیطی بسیاری در ابتلا به اختلال افسردگی اساسی نقش دارند. از جمله ی این عوامل می توان به عامل دریافت محرکهای استرس زا اشاره نمود. طبق برخی از برآوردهایی که در این زمینه انجام گرفته است حدود 65 الی 70 درصد مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی شش تا دوازده ماه قبل از ابتلا به اختلال افسردگی اساسی محرکهای استرس زای مهمی را دریافت می نمایند.
روش های درمان اختلال افسردگی اساسی
برای درمان اختلال افسردگی اساسی از روشهای دارو درمانی ، روان درمانی و یا ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی استفاده می شود . داروهایی که برای درمان اختلال افسردگی اساسی استفاده می شوند داروهای ضد افسردگی نام دارند . انواع مختلفی از داورهای ضدافسردگی ساخته شده است. از جمله مهمترین انواع داروهای ضد افسردگی می توان به داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و داروهای اختصاصی بازدارنده باز جذب سروتونین یا داروهای SSRI اشاره نمود. انواع مختلف داروهای ضد افسردگی با افزایش دو ناقل عصبی نورواپی نفرین و سروتونین در مغز سبب کاهش میزان شدت علایم اختلال افسردگی می گردند. بطورکلی معلوم شده است که تقریبا میزان اثربخشی انواع داروهای ضدافسردگی مشابه هم می باشد و عاملی که روانپزشکان را تشویق می نماید که در این زمینه داروهای خاصی را تجویز نمایند میزان عوارض جانبی کمتر داروهای انتخاب شده می باشد. در مواقعی که میزان شدت اختلال افسردگی اساسی در سطح خفیف تا متوسط قرار دارد می توان در کنار استفاده از دارو درمانی از روان درمانیهای مختلف نیز استفاده نمود. روان درمانیها به انواع روش های مختلف گفته می شود که هدف عمده از کاربرد آنها بوجود آوردن تغییراتی مهم در زمینه های شناختی ، هیجانی و رفتاری اشخاصی است که از مشکلات مختلف روانشناختی از جمله اختلال افسردگی رنج می برند. یکی از روشهای مهم روان درمانی اختلال افسردگی اساسی روش های درمان شناختی- رفتاری است و مهمترین روش درمان شناختی – رفتاری روشی است که آرئون بک آن را ابداع نموده است. به تازگی روشهای جدیدتر درمان شناختی –رفتاری که به نام روشهای موج سوم شناختی نامیده می شوند نیز ابداع شده اند . در روشهای جدید شناختی – رفتاری درمانگران به جای آنکه به مراجعان خود آموزش دهند که به چه صورت افکار خودکار منفی خود را شناسایی نموده و به جای آنها افکار مناسب تر را جایگزین نمایند تلاش می کنند که مراجعان خود را تشویق به تغییر نحوه ی تقسیر خود از رویدادهای ناخوشایندی که با آنها روبرو شده اند نمایند .
در این بخش از مقاله توصیحات مختصری در مورد شیوه ی اجرای نوعی روش درمان شناختی – رفتاری که توسط آرئون بک ابداع شده است ارایه می دهم:
یکی از ویژگیهای مهم درمان شناختی – رفتاری که توسط ارئون بک ابداع شده است مورد تهدید قرار گرفتن کارآمدی این نوع درمان در درمان انواع مختلف اختلالات روانپزشکی و بخصوص اختلال افسردگی اساسی به کمک نتایج پزوهشهای فراوانی است که در زمینه فوق انجام گرفته است می باشد. . اجرای درمان شناختی – رفتاری در حوزه های شناختی ، رفتاری و هیجانی مراجع تاثیر می گذارد و حالت خطاهای شناختی وی را اصلاح می نماید. بر اساس یکی از مدلهای شناختی که در مورد سبب شناسی ابتلا به اختلال افسردگی توسط کیت دابسون ارایه شده است فعالیت طرحواره های منفی به همراه روبرو شدن با محرکهای استرس زا عامل اصلی ابتلا به اختلال افسردگی می باشد. براساس این مدل شناختی ، فعالیت طرحواره های منفی به همراه روبرو شدن با محرکهای استرس زا سبب ظاهر شدن انواع افکار خودکار منفی می گردد و فعال شدن افکار خودکار منفی می تواند علایم مختلف افسردگی مانند احساس غمگینی و کندی روانی – حرکتی را ایجاد نماید. تمرکز درمان شناختی – رفتاری بر روی اصلاح الگوهای تفکر منفی می باشد. در این نوع روان درمانی درمانگر تلاش می نماید که مراجع به وجود ارتباط بین محتوا و فرایند تفکر با نوع پاسخهای هیجانی و رفتاری ایجاد شده پی ببرد . درمان شناختی- رفتاری را می توان به عنوان درمانی بهم پیوسته دانست که در آن درمانگر و مراجع کوشش می نمایند با استفاده از یک سلسله مداخلات شناختی – رفتاری افکار خودکارمنفی مراجع را شناسایی نموده و به جای آنها افکار مثبت تری را جایگزین نمایند. همچینن یکی ازاهداف مهم درمان شناختی – رفتاری تغییر دادن سبکهای ناکارآمد پردازش اطلاعات مراجع می باشد.
درمان شناختی – رفتاری نوعی درمان اکتشافی می باشد به عبارت دیگر در این نوع درمان درمانگر کوشش می نماید که مراجع نقش فعالی را در طول درمان داشته باشد و به صورت فعالی اقدام به شناسایی و حل مشکلات خود نماید . همچینن در این نوع درمان مراجعان آموزش می بیند که با انجام آزمایشات رفتاری مختلف طرحواره های منفی و افکار خودکار منفی خود را به چالش بکشند.
فرایند درمان شناختی – رفتاری
اولین مرحله ی درمان شناختی – رفتاری فرایند ارزیابی (ََAssessment) است. در درمان شناختی – رفتاری مهمترین ابزار مورد استفاده برای ارزیابی انجام مصاحبه های شناختی – رفتاری می باشد. هدف اصلی از اجرای این مصاحبه شناسایی علایم بیماری و شناسایی مشکلات مختلف مراجع و در نهایت رسیدن به تشخیص می باشد. درمانگران شناختی- رفتاری در کنار استفاده از مصاحبه به عنوان اصلی ترین وسیله ی ارزیابی از ابزارهای مختلف برای آگاهی به میزان شدت اختلال افسردگی اساسی استفاده می نمایند . از جمله ی این ابزارها می توان به مقیاس رتبه بندی افسردگی هاملیتون (Hamilton rating scale for depression ) و مقیاس افسردگی بک (Beck depression inventory) اشاره نمود. بعد از اجرای مرحله ی ارزیابی مرحله ی شکل بندی مشکلات مراجع (Case conceptualiztion ) قرار دارد. در این مرحله از درمان،درمانگر شناختی – رفتاری برای هر مراجع خود پرونده ای اختصاصی را باز نموده و در درون این پرونده مواردی مانند نحوه ی ایجاد مشکلات روانشناختی ، سیر رشد بیماری ، اقداماتی که بیمار برای درمان انجام داده است و انواع طرحواره های منفی بیمار را یاداشت می نماید . همچینن درمانگر در این پرونده مواردی که می تواند با موفقیت درمان ارتباط داشته باشد مانند میزان تحصیلات بالا و علاقه ی مراجع به شناخت ویژگیهای روانشناختی خود و مواردی که می تواند مانع موفقیت درمان گردد مانند روبرو بودن با مشکلات اقتصادی و وجود مشکلات خانوادگی زیاد را یاداشت می نماید.
یکی از مهمترین مواردی که به پیشرفت درمان شناختی- رفتاری کمک می کند توانایی درمانگر در ایجاد یک رابطه ی درمانی مناسب می باشد. ایجاد رابطه ی درمانی مناسب می تواند سبب مشارکت هر چه بیشتر مراجع در فرایند درمان گردد.
در درمان شناختی –ر فتاری اختلال افسردگی اساسی ساختار هر جلسه از قبل مشخص می باشد و ساختار هر جلسه شامل مواردی مانند چک نمودن حالت خلقی بیمار ، مرور چگونگی انجام تکالیف خانگی ، مرور مشکلات جاری ، تعیین چار چوب جلسه ی درمان ، خلاصه نمودن مواردی که در جلسه ی درمان مطرح شده است و گرفتن فیدبک یا بازخورد از مراجع در مورد جلسه ی درمان می باشد
منابع
Spery.C.& etal.(2015). Psychopathology and psychotherapy . New York: Routledge publisher
Wells.A &Fisher.P.(2016). Treating depression. New York : John wiley & sons ltd
Wenzel.A.(2017). Innovation in cognitive behavioral therapy. New York : Routledge publisher
تالیف : دکتر حسین لطفی نیا ( متخصص روانشناسی بالینی )
استفاده از مطالب این مقاله به شرط ذکر نام نویسنده و آدرس سایت بلامانع است
97/11/30
آدرس دفتر روانشناسی دکتر حسین لطفی نیا ( متخصص روانشناسی بالینی ) : تبریز ، خیابان 17 شهریور جدید ، بالاتر از تقاطع خیابان طالقانی ، برج سینا ، طبقه ی هفتم ، تلفن 35531202 و 09144015140
بازدیدها: 3365
نظرات