اختلالات خلقی (Mood disorders) و روشهای درمان آن
یکی از انواع اختلالات روانشناختی (Psychological disorders) اختلالات خلقی می باشند. یکی از مهمترین علایم ابتلا به اختلالات خلقی کاهش یا افزایش میزان حالت خلق (Mood) می باشد . اگرچه در اغلب مواقع اصطلاح اختلالات خلقی برای توضیح این نوع از اختلالات بکار می رود اما برخی از متخصصان علوم روانشناختی ترجیح می دهند به جای اصطلاح اختلالات خلقی از اصطلاح اختلالات عاطفی (Affective disorders ) برای توصیف این نوع از اختلالات استفاده نمایند.
بطورکلی اختلالات خلقی (Mood disorders ) به دو نوع اختلالات خلقی تک قطبی (Unipolar disorders) و اختلالات خلقی دوقطبی (Bipolar disorder ) تقسیم بندی می گردند. علامت اصلی ابتلا به اختلالات خلقی تک قطبی تجربه ی کاهش حالت خلقی و یا تجربه ی علایم مربوط به دوره ی افسردگی می باشد وعلامت اصلی ابتلا به اختلالات خلقی دو قطبی تجربه ی علایم مربوط به کاهش حالت خلقی ( علایم افسردگی ) و تجربه ی افزایش حالت خلقی (حالت مانیا یا علایم سرخوشی ) است.
اختلالات خلقی تک قطبی (Unipolar disorders)
اختلالات خلقی تک قطبی شامل انواع مختلفی از اختلالات افسردگی می باشند. اختلالات افسردگی یکی شایعترین انواع اختلالات روانشناختی هستند و ابتلا به آنها خسارات مختلف در زمینه های انسانی و اقتصادی به جوامع وارد می نماید. از جمله مهمترین خساراتی که ابتلا به انواع اختلالات افسردگی بر جوامع وارد می نماید افزایش میزان اقدام به خودکشی ها و کاهش میزان کارآیی شغلی مبتلایان به این اختلالات می باشد. بر اساس طبقه بندیهای مختلف مربوط به انواع اختلالات روانشناختی ( مانند طبقه بندیهای DSM-V و ICD-10) انواع گسترده ای از اختلالات افسردگی وجود دارد و شایعترین این اختلالات شامل اختلال افسردگی اساسی (Major depression disorder) و اختلال افسردگی مقاوم (Persistence depression disorder) می باشد.
اگرچه علایم انواع مختلف اختلالات افسردگی تا حدی متفاوت می باشد اما بطورکلی این علایم را می توان در چهار گروه علایم هیجانی , علایم انگیزشی ، علایم شناختی و علایم جسمانی قرار داد. از جمله علایم هیجانی اختلالات افسردگی می توان به احساس گناه و از جمله علایم شناختی اختلالات افسردگی می توان به ناتوایی در تصمیم گیری و کاهش توانایی در تمرکز اشاره نمود.
میزان شیوع اختلالات افسردگی زیاد می باشد . بر اساس یکی از برآوردهایی که در این زمینه انجام گرفته 6 الی 8 درصد مردان و 14 الی 15 درصد زنان در دوره ای از زندگی خود مبتلا به یکی از انواع اختلالات افسردگی می گردند. میزان شیوع اختلالات افسردگی در دوره ی بزرگسالی در بین زنان حدود دو برابر مردان می باشد و این در حالی است که در دوره ی کودکی میزان ابتلا به یکی از انواع اختلالات افسردگی در بین پسران و دختران یکسان است. نظریه های مختلفی در مورد این موضوع که چرا در دوره ی بزرگسالی میزان ابتلا به یکی از انواع اختلالات افسردگی در بین جنس مونث حدود دو برابر جنس مذکر است ارایه شده است. در برخی از این نظریه ها بر روی موضوعاتی مانند نقش تفاوتهای هورمونی و در برخی دیگر بر نقش عوامل اقتصادی و اجتماعی در این زمینه تاکید گردیده است. اگرچه اختلالات افسردگی امکان دارد در هر سنی اشخاص را مبتلا نمایند اما نتایج برخی از بررسی ها نشان می دهد که میزان شیوع اختلالات افسردگی در سنین بین 20 الی 50 سالگی بیشتر از سایرسنین می باشد.
همانند سایر اختلالات روانشناختی در ابتلا به اختلالات افسردگی نیزعوامل زیستی و روانی- اجتماعی مختلفی نقش دارند . عوامل زیستی شامل عواملی مانند عامل ژنتیک وعامل بیوشیمیایی می گردند. براساس برخی از برآوردها میزان تاثیر عامل ژنتیک در ابتلا به اختلال افسردکی اساسی که نوع مهمی از انواع اختلالات افسردگی می باشد حدود 30 درصد می باشد. در ارتباط با نقش عوامل بیوشیمیایی نقش ناقل های عصبی در ابتلا به اختلالات افسردگی مورد اثبات قرار گرفته است. ناقلهای عصبی موادی هستند که از برخی سلول های عصبی در مغز آزاد می شوند و اگرچه نقش اصلی آنها در انتقال پیامهای عصبی می باشد اما کاهش یا افزایش میزان آزاد شدن این ناقلها اثرات رفتاری و هیجانی مخالفی را هم ایجاد می نمایند. نتایج بسیاری از پژوهشها نقش کاهش آزاد شدن دو ناقل عصبی نورواپی نفرین و سروتونین را در ابتلا به اختلالات افسردگی مهم دانستند. از سوی دیگربه هنگام ابتلا به اختلالات افسردگی میزان آزاد شدن برخی از هورمونها ( مانند هورمون آزاد کننده تیروئید و هورمون رشد )هم کاهش می یابد. در ابتلا به اختلالات افسردگی علاوه بر نقش مهم عوامل زیستی عوامل روانشناختی و اجتماعی هم نقش مهمی در ابتلا به این اختلالات دارند. از جمله مهمترین عوامل روانشناختی و اجتماعی که نقش مهمی در ابتلا به اختلالات افسردگی بازی می کنند روبرو شدن با محرکهای استرس زا می باشد. نتایج بسیاری از پژوهشها در این زمینه انجام شده نشان داده است که حدود 80 درصد از مبتلایان به اختلالات افسردگی قبل ازابتلا به این اختلالات با محرکهای استرس زای مهمی ( مانند از دست دادن عزیزان و از دست دادن شغل ) روبرو می شوند . در مورد سبب شناسی ابتلا به اختلالات افسردگی نظریات مختلف دیگری نیز بیان شده است و دراین نظریات بر روی نقش عواملی مانند کاهش زیاد میزان ارتباطات بین فردی و از دست دادن والدین در سنین قبل از 5 سالگی به عنوان عوامل خطرزا در ابتلا به اختلالات افسردگی تاکید شده است
اختلال افسردگی اساسی یکی از انواع شایع اختلالات افسردگی می باشد . دو علامت مهم اختلال افسردگی اساسی وجود حالت خلق افسرده وعدم رضایت از انجام فعالیتهای مختلف در زندگی می باشد . همچینن سایر نشانه های اختلال افسردگی اساسی شامل کاهش میزان توانایی برای تمرکز و تصمیم گیری ، کاهش و یا افزایش میزان اشتها به غذا ، وجود مشکلاتی در ارتباط با خواب به صورت حالت بیخوابی و بیخوابی ، کندی روانی – حرکتی یا حالت بیقراری و وجود افکاری در ارتباط با مرگ و یا اقدام به خودکشی می باشد.
برای درمان اختلالات افسردگی از روشهای درمان دارویی و روان درمانی و یا ترکیبی از دارودرمانی و روان درمانی استفاده می شود. به عنوان یک اصلی کلی در درمان اختلالات افسردگی بهتراست در مواقعی که میزان شدت علایم در سطح خفیف تا متوسط قرار دارد از روش های روان درمانی و زمانی که شدت این اخنلالات ازحد متوسط بالاتر است از دارو درمانی استفاده گردد. برای درمان دارویی اختلالات افسردگی از داروهایی که اصطلاحا داروهای ضدافسردگی نامیده می شوند استفاده می گردد. از جمله مهمترین داروهای ضد افسردگی داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای ، داروهای بازدارنده ی بازجذب سروتونین (SSRI) و داروهای بازدارنده ی مونوامینواکسید (MAOI) می باشند. از بین داروهای ضدافسردگی داروهای بازدارنده ی مونوامینواکسید ( MAOI) میزان کارآمدی کمتر ازسایر انواع داروهای ضدافسردگی دارند.همچینن مصرف این نوع از داروهای ضد افسردگی در مقایسه با سایر انواع داروهای ضدافسردگی با عوارض بیشتری همراه می باشد. مصرف داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای با افزایش آزاد شدن میزان ناقلهای عصبی نورواپی نفرین و سروتونین همراه می باشد و چینن اتفافی سبب کاهش علایم اختلالات اقسردگی می شود. همچینن مصرف داروهای بازدارنده ی بازجذب اختصاصی سروتونین (SSRI) با افزایش میزان ناقل عصبی سروتونین و در نتیجه کاهش میزان علایم اختلالات افسردگی همراه است. بکار بردن روش های روان درمانی یکی دیگر از روشهای کارآمد در درمان اختلالات افسردگی می باشد . امروزه انواع مختلفی از روان درمانیها ( بیشتر از 300 نوع )برای درمان اختلالات روانشناختی و بخصوص اختلالات مورد استفاده قرار می گیرند . اگرچه روشهای بسیار زیادی از روان درمانیها برای درمان اختلالات روانشناختی ابداع شده است اما هدف اصلی از اجرای این روش ها ایجاد تغییرات در زمینه های شناختی ، هیجانی و رفتاری بیماران مبنلا به اختلالات روانشناختی می باشد. یکی از مهمترین انواع روان درمانی که در درمان اختلالات افسردگی بخصوص اختلال افسردگی اساسی موثر می باشد درمان شناختی- رفتاری می باشد. درمان شناختی –رفتاری در حدود نیم قرن پیش با نظریه ای که روانپزشکی به نام آرئون بک در ارتباط با سبب شناسی اختلال افسردگی ارایه نمود شکل گرفت .براساس نظریه ی بک که در ارتباط با سبب شناسی اختلال افسردگی ارایه شده است طرحواره های منفی که در دوره ی کودکی شکل می گیرند عامل اصلی ظاهر شدن علایم اختلال افسردگی می باشند. به نظر وی این نوع طرحواره ها در دوران کودکی شکل می گیرند و به صورت منفعل تا دوره ی نوجوانی و یا بزرگسالی باقی می مانند و با تجربه ی رویدادهای استرس زا این طرحواره ها فعال شده و در نتیجه ی این اتفاق علایم مختلف اختلال افسردگی ظاهر می شوند. به عبارت ساده تر بر اساس نظریه ی شناختی بک یکی از اصلی ترین علل ابتلا به اختلال افسردگی فعال شدن طرحواره های منفی و در نتیجه بوجود آمدن انواع مختلفی از خطاهای شناختی ( مانند خطای شناختی تعمیم دادن ، خطای شناختی تفکر سیاه-سفید و خطای شناختی برچسب زدن ) است. درمان شناختی – رفتاری درمانی ساختار یافته است و از قبل از آغاز اجرای این نوع درمان تعداد تقریبی جلسات و فعالیتهایی که باید در هرجلسه ی درمان انجام گردد مشخس شده است . در درمان شناختی- رفتاری میزان متوسط جلسات درمانی برای درمان اختلال افسردگی 12 الی 15 جلسه می باشد و در طول جلسات درمان شناختی – رفتاری درمانگر تلاش می نماید که مبتلایان به اختلالات افسردگی بتوانند قدمهای موثری را برای کشف علل ناراحتیهای خود بردارند و راههای مقابله با آن علایم این اختلالات را پیدا نمایند. بطورکلی می توان گفت هدف اصلی درمان شناختی- رفتاری آن است که بیمار مبتلا به اختلالات افسردگی بتواند انواع افکار خودکار منفی خود را که در نظر این نوع روان درمانی یکی از عوامل اصلی در ایجاد علایم این اختلال فرض می شود را شناسایی نموده و افکار جدید و متفاوتی را جایگزین آنها نماید. نتایج بسیاری از پژوهشها نشان داده است که میزان کارآمدی درمان شناختی – رفتاری بخصوص در آن گروه از مبتلایان به اختلالات افسردگی که میزان شدت علایم آنها در سطح خفیف تا متوسط قرار دارد در حد میزان کارآمدی داروهای ضدافسردگی قرار دارد.
اختلالات دو قطبی( Bipolar disorder)
اختلالات دو قطبی نوع دیگری از اختلالات خلقی می باشند. علامت اصلی اختلالات دو قطبی وجود دوره هایی از حالت افسردگی و حالت مانیا ( حالت سرخوشی ) می باشد. اگرچه طول مدت دوره های حالت افسردگی و حالت مانیا در مبتلایان به اختلالات دو قطبی متفاوت می باشد و امکان دارد حتی طول این دوره ها به صورت یک روز در میان باشد اما میزان متوسط این دوره ها برای دوره ی مانیا حدود سه ماه و برای دوره ی افسردگی حدود شش ماه برآورد شده است. بطورکلی می توان گفت زمانی که طول فاصله بین دوره های مانیا و افسردگی کم می باشد میزان شدت علایم بیمار نیز بالاتر می باشند و بیمار و خانواده ی وی با مشکلات زیادتری روبرو می شوند. دو نوع از اختلالات دوقطبی شایع اختلال دوقطبی I و اختلال دو قطبی II می باشند وخصوصیات هریک از این انواع عبارتند از:
الف – اختلالات دو قطبی I: ویژگی اصلی اختلال دو قطبی I تجربه ی یک یا بیشتر از یک دوره ی مانیا همراه با تجربه یک یا بیشتر ازیک دوره ی اختلال افسردگی اساسی می باشد. علامت اصلی حالت دوره ی مانیا شامل وجود حالت سرخوشی و یا وجود حالت تحریک پذیری است. همچینن در دوره ی مانیا امکان دارد علایمی از وجود اختلال تفکر به صورت تجربه ی حالت هذیانی و یا تجربه حالت پرش افکار مشاهده شود. درحالت هذیان شخص بر روی درستی موضوعی نادرست که نادرستی آن برای همه ی افراد اثبات شده است اصرار می ورزد . دو نوع شایع ازحالتهای هذیانی که در بین اشخاصی که دوره ی مانیا را تجربه می نمایند قابل مشاهده است شامل حالت هذیان بزرگمنشی و حالت هذیانی گزند و اسیب است . در حالت هذیانی بزرگمنشی شخص به صورت کاملا نادرستی اعتقاد دارد که توانانیها و استعدادهای فوق العاده ای را دارد و درحالت هذیان گزند و اسیب شخص اعتقاد دارد که دیگران نقشه ی آسیب زدن و یا از بین بردن او را طراحی نموده اند. اختلال تفکر دیگری که امکان دارد در اشخاصی که دوره ی مانیا را تجربه می نمایند مشاهده گردد حالت پرش افکارااست.علامت اصلی حالت پرش افکارحضور پی در پی و سریع انواع افکاردرذهن می باشد و این موضوع سبب می شود سرعت صبحت نمودن اشخاص مبتلا به اختلال دو قطبی I بسیار سریع باشد به نحوی که آنان نتواند جمله ی خود را کامل کنند و در نتیجه جمله را ناتمام رها کنند و جمله ی دیگری را آغاز کنند.
ب – اختلال دو قطبی II : علامت اصلی ابتلا به اختلال دوقطبی II تجربه ی مکرردوره های هیپومانیا همراه با دوره های افسردگی می باشد. اگرچه علایمی که در دوره ی هپیومانیا تجربه می شوند به علایم دوره ی مانیا شباهت دارد اما دو تفاوت مهم بین دو دوره ی فوق وجود دارد . تفاوت اول بین دوره ی مانیا و هیپومانیا آن است که در دوره ی هپیومانیا تجربه ی علایم اختلال تفکر (مانند حالت هذیان و حالت پرش افکار ) که در دوره ی مانیا قابل مشاهده است وجود ندارد و تفاوت دوم آن است که میزان شدت علایم تجربه شده در دوره ی هیپومانیا بسیار کمتر ازعلایم تجربه شده در دوره ی مانیا می باشد. از سوی دیگر یکی از ویژگی های مبتلایان به اختلال دو قطبی II آن است که در بسیاری از مواقع ابتلا به این اختلال با آسیب در کارکردهای اجتماعی و شغلی همراه نمی باشد و حتی امکان دارد اشخاصی که مبتلا به این نوع از اختلالات دو قطبی می باشند برای درمان نیز مراجعه نکند.
میزان شیوع اختلالات دوقطبی بسیار کمتر از میزان شیوع اختلالات تک قطبی می باشد و این میزان حدود یک درصد برآورد شده است. در اکثر مواقع درمان اختلالات دوقطبی استفاده ازدرمان دارویی می باشد و در اکثر مواقع روانپزشکان برای درمان دارویی از داروهای ثابت کننده ی حالت خلقی ( مانند لیتوم و سدیم والپرونیت ) استفاده می نمایند. همچینن آنان برای درمان مبتلایان به اختلالات دو قطبی که علایم روان پریشی را تجربه می کنند در کنار داروهای ثابت کننده ی خلق از داروهای ضد روان پریشی نیز استفاده می کنند.
منابع
DeRubeis.R.& Strunk.D.(2017). The oxford handbook of mood disorder.Oxford: oxford university press
Dobson.K.& Dozois.D.(2019).Handbook of cognitive- behavioral therapies.New York: Guilford pres
Gotlib.I.(2009). Handbook of depression. New York: Guilford press
نوشته شده توسط دکتر حسین لطفی نیا (متخصص روانشناسی بالینی )
استفاده از مطالب این مقاله به شرط ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است
بازدیدها: 986
نظرات